گنجور

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

مرا پرده چو مور و گیر جانم

که تا من با تو پرم گر توانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

مپرس از من که گر پرسی چنانم

که بوی خون زند از سوز جانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

چنانم زارزومندی چنانم

که سر از پای و پای از سر ندانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

مگر زالی شدم گرچه جوانم

که با سیمرغ در یک آشیانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

ازان دردی که پرخون کرد جانم

یکی از صد نیاید بر زبانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان

 

چو خود رابی جمالت مرده دانم

چگونه بیتو یک دم زنده مانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ

 

تو می‌دانی ز مهرت بر چه سانم

ز مهرت چون مه نو ناتوانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ

 

چه می‌گویم کزین شادی چنانم

که در تن همچو گل بشکفت جانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ

 

به غارت درفگندی خان و مانم

کنون گردی ز سر در قصد جانم‌؟!

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

بجای آرم هران افسون که دانم

عزیمتهای گوناگون بخوانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

شهش گفت ای گل بستان جانم

که پیش تست باغ و بوستانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز

 

تو بودی از جهان جان و جهانم

چو رفتی از جهان برگیر جانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز

 

چه بودی گر برفت آن مهربانم

که رفتی بر پی او نیز جانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن

 

وگر گویی بکس راز نهانم

شوی هم در زمان در خون جانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان

 

کجا رفتی که من بیتو چنانم

که چون دریای آتش گشت جانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان

 

چو در دریا نهان شد درّ جانم

چو دریا گشت چشم دُر فشانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۱ - رفتن خسرو بدریا بطلب گل

 

چو هست آن بت گل صد برگ جانم

اگر گل نبودم بی برگ مانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه

 

چو سوزی باره باره هر زمانم

بیکباره بسوز و وارهانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل

 

کنون چندانکه خواهد بود جانم

تو خواهی بود محرم در جهانم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل

 

ز بس معنی که دارم می ندانم

که هر یک را بهم چون در رسانم

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۱۴
sunny dark_mode