گنجور

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۲۰ - آشتی افکندن زاهد میان رام و سیتا

 

ز غیرت بود این جورِ روانم

که من هم نیز از دستش به جانم

ملا مسیح
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - نعت

 

بگفت ای نور چشم خان و مانم

فدایت تا به آدم خاندانم

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - نعت

 

بیا ساقی ز تنهایی به جانم

بده جامی که پیر و ناتوانم

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - در صفت شهر بخارا گفته ملا سیدا

 

به من ده در سخن تا در نمانم

شود امروز مفتاح الجنانم

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹ - در تعریف قصاب پسر گوید

 

بر آید شعله چون شمع از زبانم

زده آتش به مغز استخوانم

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹ - در تعریف قصاب پسر گوید

 

ز دست او شده آزرده جانم

رسیده تیغ او بر استخوانم

سیدای نسفی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۶

 

ولی روباهی و شیری ندانم

همین دانم سگ این آستانم

نشاط اصفهانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۵ - حکایت

 

کمر بستند بر خون ریز جانم

گرفتند از دو جانب در میانم

یغمای جندقی
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » ساقی نامه » شمارهٔ ۲ - مناجات

 

کلید گنج معنی کن بیانم

شکر بار از حقیقت کن زبانم

حکیم سبزواری
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۷

 

به گلشن شد وزان باد خزانم

شکست افسوس شاخ ارغوانم

مرا رخ سرخ تر از ارغوان بود

شد ازغم زردتر از زعفرانم

مگر روئینه تن اسفندیارم

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵

 

مگو ز اعداد کادریس زمانم

طلسم قاف را از بر بخوانم

بلند اقبال
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - حکایت

 

خداوندا، تو از این در مرانم

که جز این در، در دیگر ندانم

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - حکایت

 

بنه از بندگی منّت به جانم

که این بهتر ز ملک جاودانم

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - حکایت

 

بود بهتر ز صد خُلد و جنانم

که من خود بنده ی آن آستانم

وفایی شوشتری
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۲۸۸

 

بهشتی ای صنم دادی نشانم

پس آنگه دوزخی کردی مکانم

به فایز آب کوثر وعده دادی

چرا آتش زدی آخر به جانم؟

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۲۹۷

 

خداوندا تو کردی لامکانم

تو دادی راه غربت را نشانم

چه بد کردم من مسکین فایز

که کردی پایمال این استخوانم؟

فایز
 
 
۱
۲۴
۲۵
۲۶
۲۷
sunny dark_mode