گنجور

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳ - هم در صفات دل گوید و خطاب بنده حق را عزّ و جل

 

چرا پنهانی ای پیدای جانم

چرا کلّی به ننمائی عیانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳ - هم در صفات دل گوید و خطاب بنده حق را عزّ و جل

 

نه چندانست و صفت در زبانم

که با آخر رسد شرح و بیانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۵ - در صفات پرده در افتادن فرماید

 

بکش جانا مرا مراتا من نمانم

کتاب هجر بر تو چند خوانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۵ - در صفات پرده در افتادن فرماید

 

از این خورشید شهرآرای جانم

چنان روشن شدم کاندر فغانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۷ - قصّه منصور و عیان او بهر نوع فرماید

 

نمیمیرد کسی بشنو بیانم

که زین بحر فنا دُر میچکانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان

 

خبر کن جمله از من تا عیانم

نپندارد عیان جان نهانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان

 

منم دانا که اینجا غیب دانم

همیشه مطّلع بر انس و جانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان

 

ز عشقت آگهم ای جان جانم

که هستی آشکارا و نهانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان

 

ز عشقت آگهم ای جان جانم

که خواهی کُشت آخر در نهانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان

 

مرا خوانند و من درجمله خوانم

مرا دانند و من در جمله دانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان

 

بمن پیدا شده هر انس و جانم

مرا دانند و من در جمله دانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

چه باشد سرسزای جان جانم

مرا مقصود این با خود رسانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

مرا عشقت بخواهد کشت دانم

کز این معنی ز صورت وارهانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

چو احمد روی بنمودست دانم

درون جزو و کل عین العیانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند

 

که رنجور و ضعیف و ناتوانم

دوای درد خود جز تو ندانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

بخواهی کشتنم آخر که دانم

در اینجا گشت راز تو عیانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

بجز توحید ذاتت می‌ندانم

از آن من دائما توحید خوانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

چو موسی صاحب اسرار جانم

که دایم در دم عین العیانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

چو موسی صاحب سرّ نهانم

از آن پیوسته در عین العیانم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

کنونت میکنم واصل که جانم

که راز جملگی از دوست دانم

عطار
 
 
۱
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
sunny dark_mode