×
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۱ - آمدن ویس دگر بار بر روزن و سخن گفتنش با رخش رامین
مرا از مهرت آمد زشت نامی
که جز با تو نکردم خویشکامی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۳ - پاسخ دادن ویس رامین را
کجا دیدی دو تیغ اندر نیامی
و یا گم روز و شب در یک مقامی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۷ - پاسخ دادن ویس رامین را
همی گفت ای مرا چون جان گرامی
دلم را کام و کامم را تمامی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۶ - کشتن رامین زرد را به جنگ
شبی بود آن شب از شبهای نامی
چو مهر ویس بر رامین گرامی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۱ - وفات کردن ویس
همی گفت ای گزیده جفت نامی
تنم را جان و جانم را گرامی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید
برآمد آفتاب شاد کامی
زدوده شد هوای نیکنامی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید
ایا چون مال بر هر دل گرامی
چو جان پاکیزه و چون عقل نامی
۱
۲