فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
به جان من که خون تو حلالست
که جانت بر بسی جانها وبالست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۷ - نامهٔ هفتم اندر گریستن به جدایى و نالیدن به تنهایى
دلا تا جان تو بر تو وبالست
مرا از صبر نالیدن محالست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۴ - پاسخ دادن رامین ویس را
ز سستی کامها بر وی وبالست
ازیرا در پی کامش ملالست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۶ - پاسخ دادن رامین ویس را
مرا بی تو جهان جستن محالست
که بی تو جان من بر من وبالست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۱ - وفات کردن ویس
کنون خود این جهان بر من وبالست
مرا بی تو جهان جستن محالست
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در مدح کمالالدین محمود خال
اگر در حیز گیتی کمالست
ز آثار کمالالدین خالست
جهان محمدت محمود صدری
که بر مسند جهانی از رجالست
کمالی یافت عالم زو که با او
[...]
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۱ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار دوم
به یاران بانگ بر زد کاین چه حالست
غلط میکرد خود را کاین خیالست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۶ - سرود گفتن نیکسا از زبان شیرین
در آن حضرت که نام زر سفالست
چو من مس در حساب آید محالست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۸ - در بقای جان
جوابش داد کاین محکم سؤالست
ولی جان بی جسد دیدن محالست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۰ - طلب کردن طغرل شاه حکیم نظامی را
سپاس من نه از وجه منالست
بدان وجهست کاین وجهی حلالست
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم
خداوندی که ذاتش بیزوالست
خرد در وصف ذاتش گنگ و لالست
عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۳) حکایت سلیمان داود علیهما السلام با مور عاشق
درین ره میندانم کین چه حالست
که شیری را ز موری گوشمالست
عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۸) حکایت جوان صاحب معرفت وبهشت و لقای حق تعالی
دوعالم را تمّنای وصالست
ولیک آن جمله سودای محالست
عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۱) حکایت سرپاتک هندی
بتی کز وصف او گوینده لالست
چه گویم زانکه وصف او محالست
عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۲) حکایت وزیر که پسر صاحب جمال داشت
همه عالم جمال اندر جمالست
ولیکن کور میگوید محالست
عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد
که ای سرهنگ آخر این چه حالست
که کارت ناله و تن همچو نالست
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۶) حکایت یوسف همدانی علیه الرحمة
مرا گوئی که اکنون بیست سالست
که دل گُم کردهام این خود محالست
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۴) حکایت دیوانۀ خاموش
خوشی در ناخوشی بودن کمالست
که نقد دل خوشی جُستن محالست
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۸) حکایت سلطان محمود با ایاز
اگر در شیوهٔ خویشت کمالست
دل از دستم برون کردن محالست