رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج » پاره ۱۰
تو ازفرغول باید دور باشی
شوی دنبال کار و جان خراشی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او
از آن ترسم که فردا رخ خراشی
که چون من عاشقی را کشته باشی
عطار » بلبل نامه » بخش ۳۳ - مجادله کردن بلبل با موش خوار و جواب او
چرا عاشق نباشی تا بباشی
برون از زاهدان رومی خراشی
عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل
توان کرد از چنین یاری تحاشی
سزد گر در چنین کاری نباشی
عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ
طبیب من مکن از من تحاشی
خلاصم ده ازین صاحب فراشی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲ - در ذات و صفات و توحید حضرت باری تعالی فرماید
جهان چون اوّل و آخر تو باشی
چه گویم این زمان اسرار فاشی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۱ - در خطاب کردن با دل در رموز معانی فرماید
چو معجونی تو اندر حقّه باشی
نکو بنگر که خود زینسان قماشی
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۲۴ - وله ایضا
ایا حرّی که دستت گاه بخشش
چو ابر بهمنست از سیم پاشی
شکاری کرده ام امروز زیبا
چنان کز سیم سروی بر تراشی
ولیک از شرم رویم می نماید
[...]
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۴
زمانی یار شو، گر یار باشی
اگر با ما نباشی با که باشی؟
دلم را از تو دوری نیست ممکن
که جان را خواجه ای و خواجه تاشی
چو مردان با معاد خویش رفتند
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۳
گهی در دل گهی در دیده باشی
دلم را خون کنی وز دیده پاشی
ز لوح خاطرم نقش بتان را
تراشیدی خوشا این بت تراشی
خریدار تو زان رو شد جهانی
[...]
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۳ - مناظره کردن خسرو با فرهاد
کنم از خویش تا کی بت تراشی
درین ره من نباشم تا تو باشی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۵ - نامه نوشتن پیغمبر صلی الله علیه و سلم به پرویز
مکن بی صبری و می کن تحاشی
که بسیار این مثل بشنیده باشی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۶ - در نصیحت فرزند خود شمس الدین محمد طال عمره گفته شده
چنان از ما قبولی کن تحاشی
که مقبول خدا و خلق باشی
نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۶ - در مدح پادشاه جم جاه نصفت پناه اکبر شاه وصفت عدل او
فلک قدری عطارد خیل تاشی
قیامت از شکوهش دور باشی
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۷ - در بیان تعریف نجار چنین می فرمایند
همیشه شیوه او دلخراشی
به خوبان می نماید ناز پاشی
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۱
به جائی کو چنین دارد تحاشی
تو گوز دسته نقاشی که باشی