گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرل‌بک

 

همیدون شاه گیتی قدر والاش

پدید آورد مردم را به اعداش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ

 

چو از پیشم برفت آن روی زیباش

به چشمم در بماند آن تیر بالاش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور

 

ز شیرین‌کاریِ آن نقشِ جماش

فرو بسته زبان و دستِ نقاش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۰ - رفتن شاپور دیگر بار به طلب شیرین

 

به هم کرده کنیزی چند جماش

غلام وقت خود کاِی‌خواجه خوش باش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

 

پذیرُفتار فرمان گشت نقاش

که بندم نقش چین را در تو خوش باش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۸ - کوه کندن فرهاد و زاری او

 

ز بهر من تو لختی روی بخراش

به پیش زخم سنگینم سبک باش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۲ - مردن مریم و تعزیت‌نامهٔ شیرین به خسرو از راه باد افراه

 

ز بهر چشمه‌ای مخروش و مخراش

ز فیض دجله‌ای گو یک قطره کم باش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۷ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

هوادار‌ی مکن شب را چو خفاش

چو باز‌ِ جره‌خور روز رو باش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۸ - بازگشتن خسرو از قصر شیرین

 

به صنعت هر دم آن استاد نقاش

بر او نقش طرب بستی که خوش باش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۸ - در نبوت پیغمبر اکرم

 

نه زَ انجم گوید و نَزْ چرخِ اعلاش

که نقشند این دو او شاگردِ نقاش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۱ - صفت شیرویه و انجام کار خسرو

 

اگر توسن شد این فرزند جماش

زمانه خود کند رامش تو خوش باش

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۶) حکایت خواجۀ جندی با سگ

 

وگر ایمان نخواهم بُرد از اوباش

چو موئی بود می از سگ من ای کاش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد

 

که چشم ظاهرت از نقش اَوباش

نپردازد سر موئی بنقّاش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۷) حکایت شیخ بایزید و آن قلّاش که او را حدّ می‬زدند

 

دران سختی نمی‌کرد آه قلّاش

که می‌خندید و پس می‌گفت ای کاش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۴) حکایت شوریده دل بر سر گور

 

چو چشمت نیست دایم در غلط باش

که نقش راه زن آمد ز نقّاش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۸) حکایت بزرجمهر با انوشیروان

 

حکایت کرد حالی آن معماش

که جز تو کس نیارد کرد پیداش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱۰) حکایت بهلول و حلوا و بریان

 

چو غالب گشت بر بهلول سوداش

زُ بَیده داد بریانی و حلواش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۵) حکایت جبریل با یوسف علیهما السلام

 

چو مومی روز و شب در سوختن باش

که تا آتش کند افروختن فاش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

بآخر فرصتی می‌جست بکتاش

که بخت از زیر چاه آورد بالاش

عطار
 
 
۱
۲
۳
۸
sunny dark_mode