عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۱) حکایت بچّۀ ابلیس با آدم و حوّا علیه السلام
گهی در سینهٔ مردم ز خنّاس
نهم صد دام رُسوائی زوسواس
عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۱) حکایت پسر هارون الرشید
سیُم این مصحفم بستان و بشناس
که بودست آن عبدالله عباس
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۶) حکایت جهاز فاطمه رضی الله عنها
پیمبر خواجهٔ انواع و اجناس
بگردن بر نهاد آن سنگِ دست آس
عطار » بلبل نامه » بخش ۲۷ - مجادلهٔ بلبل با باز که از غرور و پندار کاری بر نیاید جز به خدمت پیر
اگر دیوانهٔ چون دیو خناس
سر چنگال داری همچو الماس
عطار » اسرارنامه » بخش سوم » بخش ۱ - المقاله الثالثه فی فضیلت اصحابه
مخالف گو بیا بر خوان و بشناس
ستدعون الی قوم اولی باس
عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل
گهی مه در دق و گاهی در آماس
گهی گشته سپر گاهی شده داس
عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
اگر تو باز داری پاس انفاس
بسلطانی رسانندت ازین پاس
عطار » خسرونامه » بخش ۲ - در نعت سیدالمرسلین خاتم النبیین صلی اللّه علیه و آله و سلم
چو این نه حجره را میکرد دست آس
وزو نه آسیای چرخ را پاس
عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز
شبی بود از سیاهی همچو انقاس
نشسته پاسبان بر منظر پاس
عطار » خسرونامه » بخش ۶۲ - آمدن فرّخ بترکستان بطلب گل
زبان بگشاد فرّخ گفت مهراس
بدو افگند سوهانی چو الماس
عطار » خسرونامه » بخش ۷۰ - در وفات قیصر و پادشاهی جهانگیر
شهی کو تیغ میزد همچو الماس
نهان کردند شخصش زیر کرباس
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۳۴ - در شرح کشف اولیاء
تو بازیهای او را نیک بشناس
که تا ضایع نگردد بر تو انفاس
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۳۴ - در شرح کشف اولیاء
نشان کشف علمی را تو بشناس
که تا داری همیشه پاس انفاس
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۲ - در نموداری اعیان و خورشید جان فرماید
جنیدا نقد را از نسیه بشناس
بگو اسرار و از هر دیو مهراس
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۱ - در گوهر عقل و عشق گوید
دو جوهر دان و مر این هر دو بشناس
پس آنگه تو ز نیک و بد بمهراس
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید
تو مر نقاش خود در نقش بشناس
ز مرگ اینجایگه ای دوست مهراس
عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید
بیا ای نور خود را نیک بشناس
ز شیطانان دنیا زود بهراس