گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

چو ویرو دید گردان چنان زار

به گِرد قارن اندر کشته بسیار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

ز بس گُرز و ز بس شمشیر خونبار

جهان پر دود و آتش بود هموار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

که باشد کام و نازش جفت تیمار

چو روز روشنست جفت شب تار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

و گر با او خورم در مهر زنهار

چه عذر آرم بدان سر پیش دادار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

مرا پیرایه و دیبا و دینار

فراوان است گنج و شهر بسیار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

اگر بفریبدم دیبا و دینار

نباشد بانوی بر من سزاوار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

کرا با مهتری دانش بود یار

کجا اندر خورد جفتی بدین زار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

مبر شاها چنین رنج اندرین کار

مخور بر ویس و بر جستنش تیمار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

چو در خانه بود دشمن ترا یار

چنان باشد که داری باستین مار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

[چنان کز سال و مه تنین شود مار

شود عشق از ملامت صعب و دشخوار]

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

برادر گفت شاها چیز بسیار

به شهرو بخش و بفریبش به دینار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

چه عذر آرد روانت پیش دادار

چو در بند گنه باشد گرفتار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

بدین هر دو فریبد مرد هشیار

همه کس را به دینار و به گفتار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال

 

همیدون پانصد اشتر بود پر بار

بر ایشان بارها از جامه شهوار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال

 

دگر دیبای رومی بیست خروار

به گونه همچو نو بشکفته گلنار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال

 

چو شهرو دید چندین گونه گون بار

چه از گوهر چه از دیبا و دینار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال

 

سپه را سوی مغرب برد هموار

که آنجا بود در چه مانده سالار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال

 

یکی بی اسپ همواره عنان‌دار

یکی دیگر چو ماراَفسای با مار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال

 

نبود از داد جویان هیچ کس یار

که فرّخ بود پیوندش بِدان کار

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال

 

چنان شیری که بیند گور بسیار

و یا مفلس که یابد گنج شهوار

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۸
sunny dark_mode