فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار
پلنگان را در آوردن ز کهسار
نهنگان را ز بیشه کردن آوار
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار
به یک دل چون کشم این رنج و تیمار
که باشد زو همه دلها گرانبار
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار
به راه اندر همی نالید بسیار
نباشد بس عجب ناله ز بیمار
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۳ - نالیدن ویس از رفتن رامین و از دایه چاره خواستن
نماند در زمانه شاه و سالار
که نه در کار او با تو بُوَد یار
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین
یکی چشم و هزار ابر گهی بار
یکی جان و هزاران گونه تیمار
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین
اگر دو تا شود شاخ گرانبار
تنم دو تا شدهست از بار تیمار
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین
بیا تا روی من بینی چو دینار
بر آن دینار باران دُرّ شهوار
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین
بیا تا حال من بینی چنان زار
که هستم راست چون دهساله بیمار
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین
چو رامین گفت ازین سان چند گفتار
ز درد دل همی پیچید چون مار
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۵ - رفتن رامین به کهندز به مکر
تو فرداشب به دز بر، باش هشیار
ز شب یک نیمه رفته گوش من دار
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى
هزاران سجده برد او پیش دادار
همی گفت ای خداوند نکوکار
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى
توی پشتی توم یاری به هر کار
مرا از چشم و دست بد نگه دار
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى
چو لابه کرد لختی پیش دادار
وزین معنی سخنها گفت بسیار
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى
جهان آسوده گشت از دزد و طرار
ز کرد و لور و از ره گیر و عیار
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۱ - وفات کردن ویس
ندیدم در جهان چون تو وفادار
چرا گشتی ز من یکباره بیزار
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۲ - نشاندن رامین پسر خود را به پادشاهى و مجاور شدن به آتشغاه تا روز مرگ
به مینو از روان دو وفادار
عروسی بود و دامادی دگر بار
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۲ - نشاندن رامین پسر خود را به پادشاهى و مجاور شدن به آتشغاه تا روز مرگ
چو ما از رفتگان گیریم اخبار
ز ما فردا خبر گیرند ناچار
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید
چنان گردد به گردش فر دادار
که گردد گرد مرکز خط پرگار
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید
از آن کش بخت فرخ هست بیدار
جهان چون خفته پندارست هموار
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید
به سان آتشست اندک به دیدار
و لیکن قوت و هیبتش بسیار