گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۶ - در مدح ابومنصور

 

تنم به گونه نال و دلم به گونه نیل

جهان ز نیلم نال و روان ز نالم نیل

چو نیل چشم منست از گریستن شب و روز

چراست جای نهنگ اندر آن دو چشم کحیل

رفیق رنجم تا عشق با منست رفیق

[...]

قطران تبریزی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۱ - ستایش سیف الدوله محمود

 

ولایت مه شعبان به روزه شد تحویل

بدل شد این مه با آز و اینت نیک بدیل

به امر باری شیطان شدست بسته به بند

زبان خلق گشاده شدست بر تهلیل

چو نار در دل کفار و نور در مسجد

[...]

مسعود سعد سلمان
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۹۱

 

رسید عید همایون و روزه کرد رحیل

به جام داد فلک روشنایی از قندیل

چو روشنایی قندیل بازگشت به جام

سزدکه من به غزل بازگردم از تهلیل

غزل ز بهر غزالی غزاله رخ‌ گویم

[...]

امیر معزی
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۶۳ - در حق جمال الدین

 

جمال دین پیمبر ، تو آن سر افرازی

که نیست بمعالی و مکرمات عدیل

سداد رأی تو در گرد ملک حصن حصین

جناح عدل تو بر اهل شرک گشته دلیل

بجنب حلم تو احنف شده سفیه سفیه

[...]

وطواط
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶

 

سپیده دم که بر آمد خروش بانگ رحیل

برفت پیش سرشک من آب دجله و نیل

جهان ز گریه ام از آب گشت مالامال

ز سوز سینه ام آتش گرفت میلامیل

هلاک من چون بوقت وداع خواهد بود

[...]

خواجوی کرمانی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۲۰

 

وجیه دین محمد امیر اسماعیل

که رزق خلق خدا را کف تو گشت کفیل

گشاده است ز دست تو دجله احسان

چنانچه چشمه زمزم ز پای اسماعیل

سواد باصره سائلان کند روشن

[...]

سلمان ساوجی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۰

 

به زلف و خال تو کردی خون خویش سبیل

به شرط آنکه ستانند خون‌بها ز قتیل

متاع من سر و جان است و نیست لایق دوست

به دوستان چه فرستد کسی متاع قلیل

تنم گداخت چو شمع و دلیل ضعف دل است

[...]

کمال خجندی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۷

 

منادیست در آن کو که خون زنده سبیل

به عشق نیست زیان قاتل است اجر قتیل

نگاه بر ره مردان غیب دوخته ایم

هنوز دیده به گردی نکرده ایم کحیل

رسوم فقر و توکل درازدستی نیست

[...]

نظیری نیشابوری
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۹

 

وفور مال به تأکید خسّت است دلیل

گشاد دست نمی‌خواهد آستین طویل

شرر چه بال تواند گشود در دل سنگ

چراغ دیدهٔ مور است در سرای بخیل

به قوّت حشم از جادهٔ ادب مگذر

[...]

بیدل دهلوی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۶

 

قسم به موی تو یعنی به سوره واللیل

که جز تو با کس دیگر دلم ندارد میل

حکایتی است ز روی توسوره والشمس

کنایتی است زموی تو آیه واللیل

نه آگه است که من مبتلا به هجر توام

[...]

بلند اقبال
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱ - کتاب الروایات(والمصائب)

 

ز نزد حق سوی یوسف رسید با تعجیل

چنین پیام رسانید حضرت جبریل

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱ - کتاب الروایات(والمصائب)

 

سئوال کرد که این نور چیست یا جبریل

جواب داد به یوسف امین رب جلیل

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۶ - سئوال از ملک الموت

 

چنین به درگه پروردگار رب جلیل

نمود عرض به معجز و نیاز عزرائیل

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۳ - در وفات حضرت یوسف(ع)

 

ز مصر بهر تفرج بوی شدند دلیل

که تا مکان کند اندر میان لجه نیل

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۱ - در بیان رحلت پیغمبر رحمت(ص)

 

گرفت صدر امم مهلتی ز عزرائیل

که تا رسید برش جبرئیل با تعجیل

صامت بروجردی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۰

 

خدای جل جلاله برای اسمعیل

ز باغ خلد فرستاد فدیه سوی خلیل

ولی ببار ولیعهد شه که طعنه زند

بباغ خلد و صبا اندر او چو جبرائیل

مرا فرستاد ایزد برای قربانی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۸

 

کسیکه از تو گراید همی بجای دگر

بود مخالف قرآن و مؤمن انجیل

ز درگه تو بجای دگر شدن باشد

بجوی و چشمه شدن از کنار دجله و نیل

کجا دو دست تو بخشد یکیست سنگ و گهر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴۴ - و به نستعین و نستمد

 

بود به لفظ فرانسی ایا نگار جمیل

خدا دیو پرفت انبیا و گید دلیل

ادیب الممالک
 

ایرج میرزا » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۳ - در نعتِ نبّی خاتَم

 

نه عاقل است که دارد در این سرایِ رحیل

قصّیر عمرِ خود اندر امید هایِ طویل

نهد به گردنِ جان رشته‌ای ز طولِ اَمَل

که تا قیامت آن رشته را بود تطویل

مَناص جویی از این رشته لاتَ حِینَ مَناص

[...]

ایرج میرزا
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۳ - دار مجازات

 

همی چه گویی چندین چراست قالاقیل

به پیش این در و بر گرد آن بلند نخیل

شگفت روزی‌، همچون قیامت از انبوه

فراخنایی‌، مانند محشر از تهویل

ز بس نظارگیان درتنیده یک به دگر

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲
sunny dark_mode