گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸

 

هوای دیدنت ای ترک تند خوست مرا

نگاه کن که هلاک خود آرزوست مرا

من شکسته چنان تلخ کامیی دارم

که آب بی لب تو زهر در گلوست مرا

تنم به خواب عدم رفت و همچنان بینم

[...]

اهلی شیرازی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۹

 

چو لاله با چمن حسن و عشق، خوست مرا

می مجاز و حقیقت به یک سبوست مرا

ز نکهت نفسم می دمد بهار، که دل

ز داغ عشق تو چون نافه مشکبوست مرا

به گرد بام و درم دیر و کعبه می گردد

[...]

حزین لاهیجی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

اگر به جرم محبت کنند پوست مرا

نمی رود بدر از سر هوای دوست مرا

رضای دوست گزیدم بخود چو دانستم

که هرچه دوست پسندد همان نکوست مرا

بخواب خوش همه شب مهر و ماه می‌بینم

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode