قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۲
خدای داند کز غم چگونه رنجورم
غمان گیتی گنج است و من چو گنجورم
چو زیر طنبور از غم همی بنالم زار
بدل ز شادی و خوشی تهی چو طنبورم
بشهرهای خراسان و شهرهای عراق
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۶
دلم ببرد و قرارم برفت و معذورم
که کرد مستِ خراب آن دو چشمِ مخمورم
بتی که در طلبِ وصلِ او چو مدهوشان
گرم سر و دل و ترتیب نیست معذورم
مقرّرست به نزدیکِ عاقلانِ جهان
[...]
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۹
نشسته بر سر گنج به فقر مشهورم
نهفته در ته دامن چراغ بی نورم
مسیح تا دم آخر فسون دمید و هنوز
به صد جراحت روز نخست رنجورم
چنان به خواهش دیدار رفته ام شب وصل
[...]
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱
ازین شکسته دلم گر نحیف و رنجورم
که در غمش بگریبان نمی رسد زورم
هزار بار ازین همرهان گسستم و باز
فلک نهشت جدا همچو تار طنبورم
سرم بغیر گریبان فرو نمی آید
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۲۶
به شور عشق و جنون همچو صبح مشهورم
شکسته است نمکدان چرخ را شورم
ز جوش سینه من خم به وجد می آید
چکیده کف عشقم، شراب منصورم
به روی گرم غریبی چنان فریفت مرا
[...]