گنجور

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۰

 

به دور عدل تو در زیر چرخ مینایی

چنان گریخت ز دهر دو رنگ، رنگ فتور

که باز شانه کند همچو باد سنبل را

به نیش چنگل خون ریز تارک عصفور

رودکی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۹ - در مدح خواجه حسین بن علی گوید

 

دلم همی نشود بر فراق یار صبور

همی بخواهد پرسیدن و سلام از دور

اگر فراق بخواهد دل من از پس وصل

ملامتش نکنم بلکه دارمش معذور

ز کام و آرزو‌ی خویش گم شده‌ست دلم

[...]

فرخی سیستانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۴ - در مدح میر ابومنصور

 

گل شکفته نماند مگر بصورت حور

خروش رعد نماند مگر بنفخه صور

قطران تبریزی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۹ - هم در ستایش او

 

رسید عید و من از روی حور دلبر دور

چگونه باشم بی روی آن بهشتی حور

مرا که گوید کای دوست عید فرخ باد

نگار من به لهاورد و من به نیشابور

ره دراز و غریبی و فرقت جانان

[...]

مسعود سعد سلمان
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۰۴ - نیز در مدح ملک اتسز گوید

 

جهان سرای غرورست، نی سرای سرور

طمع مدار سرور اندرین سرای غرور

بعاقبت بحسام هوان شود مجروح

دلی که او بحطام جهان شود مسرور

فساد دین همه از جمع خواسته است و ترا

[...]

وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۰۵ - سوگندنامه در مدح اتسز

 

زهی بجود تو ایام مکرمت مشهور

خهی بسعی تو اعلام محمدت معمور

بهر بلاد علامات عدل تو پیدا

بهر دیار مقامات تو مشهور

ستاره قدر بلند ترا شده بنده

[...]

وطواط
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۳ - در مدح صدر اجل ضیاء الدین منصور

 

رییس مشرق و مغرب ضیاء الدین منصور

که هست مشرق و مغرب ز عدل او معمور

به اصطناع بیاراست دستگاه وجود

به استناد بیفزود پایگاه صدور

سپهر قدری کاندر ازای قدرت او

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۵

 

بضیاء دولت و دین خواجهٔ جهان منصور

که هست عالم فانی به ذات او معمور

به کلک بیاراست پیشگاه هنر

به جاه قدر بیفزود پایگاه صدور

به پیش عزمت خاک کثیف باد عجول

[...]

انوری
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - قصیده

 

زهی ز جود تو زمانه مایل سور

خهی ز جاه تو جرم ستاره قابل نور

بذات گشته فلک بامداد تو موصول

به طبع مانده جهان از خلاف تو مهجور

به قبض و بسط جهان را امید تو مرجع

[...]

فلکی شروانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۱

 

به فر دولت تو صد هزار کس هستند

رسیده این به مراد و نشسته آن به سرور

من شکسته دل خسته جان غمگینم

که همچو چشم بد از حضرت تو هستم دور

مجیرالدین بیلقانی
 

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۳۹

 

کراست زهره که با این دل ز صبر نفور

در افکند سخنی از وداع نیشابور

اگر چه می شنود ناله غراب و لیک

چگونه فهم کند آدمی زبان طیور

ندانم این چه دلیری ست گوییا که غراب

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۴۰

 

سپیده دم که شدم محرم سرای سرور

شنیدم آیت « تو بو الی الله » از لب حور

به گوش جان من آمد ندای حضرت قدس

که ای خلاصه تقدیر و زبده مقدور

جهان رباط خراب است بر گذر گه سیل

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۴۱

 

گهی که بار دهد شاه بر سریر سرور

که باد تا به قیامت به عهد او معمور

سپهر مجمره گردان بود به پایه تخت

شمال مروحه بر دارد از برای بخور

مشام چرخ معطر شود ز نکهت عود

[...]

ظهیر فاریابی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۸ - وصف خزان و مدح ابو منصور وزیر

 

بهار چون خط بطلان کشید بر منشور

صبا کلید بساتین نهاد پیش دبور

چو دود ابر بمغز فلک برآمد، شد

بچشم انجم، چرخ کبود صورت گور

شب سیاه و ضباب سپید پنداری

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - مدح خواجه جلال الدین ابوالفضل در گزینی معروف به نظام الملک وزیر

 

زهی مناقب مجد تو در جهان مشهور

بدور دولت تو، رایت هدی منصور

کمینه پایه ز جاه تو هامه افلاک

کهینه بنده ز خیل تو قیصر و فغفور

فروغ جبهت تو، خنده ها زده بر ماه

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۷ - مدح سلطان مظفرالدین قزل ارسلان

 

خجسته جشن عرب کرد سایه بر جمهور

بلند سایه او روی بند چشمه حور

ز زیر برقع این آفتاب کرد ندا

که صدر شاه جهان باد تا ابد مشهور

خدای حامی و درگه بلند و بخت مطیع

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰

 

مرا براین نسزاید که از تو باشم دور

مکن مکن که نئی در هلاک من معذور

چه کرده ام که چنین رفته ئی زمن درخط

چه کرده ام که چنین کرده ئی مرا مهجور

امید من مکسل ز آن دولاله سیراب

[...]

اثیر اخسیکتی
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۹۶ - وله ایصاً یمدحه

 

زهی بسیرت محمود در جهان مذکور

زهی بدیدۀ تعظیم از آسمان منظور

پناه اهل معانی و افتخار عراق

که باد عین کمال از جمال بخت تو دور

تویی بفیض کرم میزبان آن عالم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۱۰ - وله ایضا

 

جناب عالی نزدیک و من بخدمت دور

بنزد عقل همانا که نیستم معذور

و لیک رسم جهان ستمگر این بودست

که بیدلانرا دارد ز کام دل مهجور

شکفته گلبن وصل و نشسته من دلتنگ

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۴

 

ندا رسید به جان‌ها ز خسرو منصور

نظر به حلقه مردان چه می‌کنید از دور

چو آفتاب برآمد چه خفته‌اند این خلق

نه روح عاشق روزست و چشم عاشق نور

درون چاه ز خورشید روح روشن شد

[...]

مولانا
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode