گنجور

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۷۷

 

بزرگوارا من در میان اهل عراق

به نعمت تو که محسود همگنان بودم

هموم و وحشت غربت بر آن تنعم و ناز

که داشتم به وطن اختیار فرمودم

چو طبع میل بدین خطه کرد و بود خطا

[...]

ظهیر فاریابی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۹

 

شبانه دوش که تنها به کنج خود بودم

ز هولِ صاعقه و بانگِ رعد نغنودم

ز بی دلی وز بی طاقتی بترسیدم

ز بی کسی وز بی هم دمی بفرسودم

ز ممکنات نبد یارِ دستِ من جز جام

[...]

حکیم نزاری
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰۶

 

چو بوی‌گل به نظرها نقاب نگشودم

بهار آینه پرداخت لیک ننمودم

خیال پوچ دو روزم غنیمت سوداست

به این متاع ‌که در پیش وهم موجودم

هزار خلد طرب داشته‌ست وضع خموش

[...]

بیدل دهلوی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۵ - قطعه

 

هزار شکر که هرچند خامه فرسودم

دهان به مدح و به ذم کسی نیالودم

مرا نبود طمع خلق را کرم زین رو

من از معاملهٔ هجو و مدح آسودم

به هیچ قیمت نفروختم جواهر خویش

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode