×
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۶
صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری
به یادگار بمانی که بوی او داری
دلم که گوهر اسرار حسن و عشق در اوست
توان به دست تو دادن گرش نکو داری
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳۹
توئی که به زگل و مشگ رنگ و بو داری
تمام در تو بود جمع گر نکو داری
تو کان شکر و مردم مگس ترش منشین
بگو رقیب که تو یار تندخو داری
که گفت میکده بگذار و باغ خلد بگیر
[...]