گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۲۰

 

کنون که با تو مکان در یک انجمن دارم

هزار مرحله ره تا به خویشتن دارم

مدار رزق به اقبال قسمت است که من

در آستین شکر و زهر در دهن دارم

ز صبح مهر تمنا کنم چه ساده دلم

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۶

 

چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دارم

هزار نشاه نو زین می کهن دارم

به آن رسیده که عشقم به غربت اندازد

ازین ملال غریبی که در وطن دارم

به هر کجا که تو باشی، فغان من آنجاست

[...]

قدسی مشهدی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزل‌ها » شمارهٔ ۶۶ - شکوه

 

من و ز کس گله، حاشا، کی این دهن دارم

ز غیر شکوه ندارم ز خویشتن دارم

مجوی دشمن من غیر من که من دانم

چه دشمنی است که عمری است من به من دارم

نهان به کوری چشم پلیس مخفی شهر

[...]

عارف قزوینی
 
 
sunny dark_mode