گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱

 

گر التفات بود شمع مجلس مارا

به کیمیای نظر زر کند مس مارا

مرو ز دیده که نقش بنفشه خالت

بجای مردم چشم است نرگس مارا

تو خود بگو صفت حسن خود که دوزخ تو

[...]

اهلی شیرازی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۸

 

نداد عشق گریبان به دست کس ما را

گرفت این می پر زور، چون عسس ما را

اگر چه سگ به مرس می کشند صیادان

کشیده است سگ نفس در مرس ما را

تمام روز ازان همچو شمع، خاموشیم

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode