گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰

 

دلی که تحفه تو جان مختصر سازد

بسا که قوت خود از گوشه جگر سازد

در آشیان دو عالم نگنجد آن مرغی

که او ز شیوه عشق تو بال و پر سازد

بر آن سری تو که از صبر همچو تیغ خطیب

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۲

 

دلی که پیشِ غم از صابری سپر سازد

غذایِ دل مگر از گوشۀ جگر سازد

به رنجِ هجرِ تو در ساختم چو ممکن نیست

که با کسی به مدارا غمِ تو در سازد

دلِ زمانه بسوزد ز سوزِ من چو دلم

[...]

حکیم نزاری
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰

 

گرت خراب کند عشق تا ز سر سازد

بگو که تا بتواند خراب‌تر سازد

کرم نگر که فرستد هزار سیل جگر

چو دیده یک مژه خواهد ز اشک‌تر سازد

نه دیده سیر شود از تو و نه دل خرسند

[...]

فصیحی هروی
 
 
sunny dark_mode