گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۹۳ - و له ایضاً

 

ستم نوردا نزدیک شد در ایّامت

که بیخ فتنه بیکبار منقلع گردد

زحرص بخشش دان رای سال خورد ترا

که همچو طفل یا افسانه منخدع گردد

اگر ثنای ترا من بکوه بر خوانم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲

 

مگر لب تو قرین شراب می گردد

که آب در دهن آفتاب می گردد

چگونه حرف غم آرم به این حیا بر لب

که شعله می زند آنجا و آب می کردد

چنان ز روی تو دیدم گل مراد امشب

[...]

عرفی
 
 
sunny dark_mode