گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴۷

 

من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم

همه حکایت آن طره دو تا گفتم

گرت هوای می است و شرابخواره من

بیا که خون دل و دیده را صلا گفتم

به شهر در دف رسواییم بزد همه خلق

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode