گنجور

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹

 

چو خوش دمیده تو را خط به گرد آن عارض

بنفشه زار بود خط و گلستان عارض

قد تو سرو و تنت گل رخ ارغوان آمد

که دیده سرو گل اندام ارغوان عارض

ثبات و صبر و قرار دلم تمام به توست

[...]

جامی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۰

 

کند ز جوهر معنی مرا بیان عارض

دهد ز خوبی باطن مرا نشان عارض

دعای قامت او سرو می کند در باغ

خوشم به گل که خبر می دهد از آن عارض

غبار چهرهٔ جانان نه خط مشکین است

[...]

سعیدا
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۲

 

رود ز جانم اگر بنگرم بر آن عارض

هزار عارضه ام گر بود به جان عارض

به عشق تا نزند طعنه ناصحم چه شود؟

که یک رهش بنمایی به امتحان عارض

بیفتد از نظر عندلیب عارض گل

[...]

سحاب اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۶

 

ز پرده گر کنی ایماه وش عیان عارض

کند ز شرم تو ماه فلک نهان عارض

بهر کجا گذرم شرح عارض تو بود

بحالتی که ندادی بکس نشان عارض

شگفت نیست گر از آسمان بخاک افتد

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode