گنجور

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - نیز در مدح اتسز

 

تویی که صبح عدو هیبت تو شام کند

امور ملک مثال تو با نظام کند

زصبح تیغ تو روشن ترست و هیبت او

حیات حاسد تو تیره تر زشام کند

عنایت فلکی نزد تو مقیم شود

[...]

وطواط
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین

 

ز انتصاف و ز انصاف او شگفتی نیست

ذوات مخلب اگر چینه حمام کند

سگان صید ورا چون قلاده نو باید

زیال شیر به روز شکار خام کند

ظهیری سمرقندی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

چو همرهی به من آن سرو خوشخرام کند

ز بیم طعنه، به هرکس رسد سلام کند!

خیال وصل تو در خاطر است خلقی را

کسی ملاحظه خاطر کدام کند؟

ز دیدن تو دلم یافت لذّتی که فلک

[...]

میلی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱ - در مدح شاه‌جهان

 

اسیر عشقم و هر کس مرا غلام کند

به گوش حلقه‌ام از حلقه‌های دام کند

چه بخت بی اثرست این که جزو ناری من

دمیکه شعله کشد کار پخته خام کند

چرا نگرید بلبل که بیوفائی دهر

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳۴

 

به هر چمن قد موزون او خرام کند

ز طوق فاختگان سرو چشم وام کند

نوشته نام مرا بر کنار نامه غیر

کس این توجه بیجای را چه نام کند

خط سیاه دل از تیغ رو نگرداند

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳۵

 

نقاب چهره چو آن زلف مشکفام کند

صباح آینه را تیره تر ز شام کند

مرا ز دام رهاکن که آن شکسته پرم

که کار ناخنه بالم به چشم دام کند

ز بال فاخته سرو تو سایبان دارد

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode