گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷۹

 

مقام ناز نداری برو تو ناز مکن

چو میوه پخته نگشت از درخت بازمکن

به پیش قبله حق همچو بت میا منشین

نماز خود را از خویش بی‌نماز مکن

گهی که پخته شدی از درخت فارغ باش

[...]

مولانا
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۸

 

مکن مکن لب مارا به شکوه باز مکن

زبان کوته ما را به خود دراز مکن

مکن مباد که عادت کند طبیعت تو

بد است این همه عادت به خشم و ناز مکن

پر است شهر ز ناز بتان نیاز کم است

[...]

وحشی بافقی
 
 
sunny dark_mode