گنجور

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶

 

چمن ز سردی ایام برگ و بار گذاشت

خوش آنکه عاریتی را به اختیار گذاشت

بس است سردی فصل خزان کنون باید

هوای زهد خنک را به یک کنار گذاشت

خزان رسید و به آزادگی ثمر شد نخل

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۵

 

به این نشاط که دل سر به تیغ یار گذاشت

کدام تشنه لب خود به جویبار گذاشت؟

جواب خون حلال مرا چه خواهد گفت؟

ستمگری که ترا دست در نگار گذاشت

به یک دو بوسه کز آن سنگدل طلب کردم

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶

 

گذشت آن گل و حسرت بیادگار گذاشت

برفت از نظر عندلیب و خار گذاشت

چو آسمان بسرم سایه فکند از لطف

بعزتم ززمین بر گرفت و خوار گذاشت

چشید ذوق وصالش چو دل نهان گردید

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷

 

بمرد رستم زال و زتن غبار گذاشت

ببرد حسرت و عبرت بیادگار گذاشت

خوشا کسی که چو رو کرد سوی او دنیا

باختیار گذشت و باختیار گذاشت

بدا کسی که طلب کرد و دل بدنیا بست

[...]

فیض کاشانی
 
 
sunny dark_mode