گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵۴

 

گذشت مجلس عیش و خمار می نرود

بماند در دلم، این یادگار می نرود

شبی خراب شدم، نی ز می، ز ساقی خویش

برفت آن شب و از سر خمار می نرود

چه وقت بود که آمد که هیچم از خاطر

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode