گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۸۸

 

ز رفتن تو دل خاکسار رفت به گرد

بنای صبر و شکیب و قرار رفت به گرد

ز بیقراری، سنگی به روی سنگ نماند

تو تا سوار شوی این دیار رفت به گرد

امید نیست که دیگر به سینه باز آید

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode