گنجور

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۹

 

نهال عشق که برگش غمست و بار افسوس

اگر ز گریه نشد سبز صد هزار افسوس

نیامدی و سیاهی ز داغها افتاد

سفید شد برهت چشم انتظار افسوس

میان گرد کدورت پدید نیست دلم

[...]

کلیم
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۸

 

گذشت زندگی و، شد ز دست کار افسوس

نداد فرصت افسوس، صد هزار افسوس!

برفت عهد شباب و، همان علاقه بجاست

نکرده بند ز خود پاره، شد بهار افسوس

گذشت عمر و، نکردیم طاعتی هرگز

[...]

واعظ قزوینی
 

هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹

 

رسید یار و ندیدیم روی یار افسوس

گذشت روز و شب ما به انتظار افسوس

گذشت عمر گرانمایه در فراق دریغ

نصیب غیر شد آخر وصال یار افسوس

گریست عمری و آخر ز بیوفائی چرخ

[...]

هاتف اصفهانی
 
 
sunny dark_mode