گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۹

 

از آن سبب دل من ترک خورد و خواب گرفت

که صبح و شام و شب و روز با شراب گرفت

بهانه می کنم آخر شراب باری چیست

که دل ز مشعله ی مهر دوست تاب گرفت

هنوز هیچ ندیدم مرا زمن بستد

[...]

حکیم نزاری
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۴

 

دو دیده از رخ چون آفتاب آب گرفت

ترا چو بخت من ای دوست از چه خواب گرفت

چرا تو روی خود از چشم ما بپوشانی

که دیده و که شنیده که مه نقاب گرفت

به لابه گفتم کامم بده از آن لب لعل

[...]

جهان ملک خاتون
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴۳

 

به ابر اگر چه توان چشم آفتاب گرفت

نمی توان دل بیدار را به خواب گرفت

به آب خضر کجا التفات خواهد کرد؟

چنین که تشنه ما خوی با سراب گرفت

خیال لعل تو از دل کجا رود، هیهات

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴۴

 

سحر که باد صبا از رخش نقاب گرفت

دو دست صبح به روی خود آفتاب گرفت

ز فیض حسن تو شد عالم آنچنان سیراب

که می توان ز گل کاغذی گلاب گرفت

ز عشق بس که مهیای سوختن گشتم

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در وصف بهار و ستایش شه سریر امامت حضرت رضا«ع »

 

بهار آمد و، آفاق را سحاب گرفت

ز سایه، چهره ایام آفتاب گرفت

هوا، زمین و زمان راز گرد کلفت شست

بهار، بهر جنون خوش گلی در آب گرفت

چنان عزیز نگردید غم که از شادی

[...]

واعظ قزوینی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲

 

دلم چو کام هوس زان دو ناب گرفت

دگر به ساقی کوثر که از شراب گرفت

به سیل اشک ندامت کسی که تن در داد

پی عمارت عقبا گلی در آب گرفت

خداگواست که چیزی به خویش نسپارد

[...]

جویای تبریزی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

گر آفتاب فلک پرده از سحاب گرفت

بچهره ماه من از مشک تر نقاب گرفت

گرفت ساقی مستان بدست ساغر و گفت

که ماه چارده بر دست آفتاب گرفت

مکن دریغ زکوة رحت زمسکینان

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

ز روی، تا مه من زلف پر زتاب گرفت

هزار نکته روشن بر آفتاب گرفت

غراب شب بر زلف وی آشیان دارد

که صبح ناز سپید آن سیه غراب گرفت

شراب بیغش ساقی فزود مستی من

[...]

حاجب شیرازی
 
 
sunny dark_mode