×
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۰ - شکوه از حبس و زندان
چو مردمان شب دیرنده عزم خواب کنند
همه خزانه اسرار من خراب کنند
نقاب شرم چو لاله ز روی بردارند
چو ماه و مهر سر و روی در نقاب کنند
رخم ز چشمم همچهرهٔ تذرو شود
[...]
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۱۴
سخنوران که تو را درسخا سحاب نهند
همی ثنای سخای تو بر سحاب کنند
زمانه غرقه طوفان سیم و زر گردد
گر اختران ز سخای تو فتح باب کنند
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴
نظر بر آینه خوبان چو بینقاب کنند
ز شوق، آینه را مضطرب چو آب کنند
مراد خلق ز یک دیدن تو حاصل شد
دگر نماند دعایی که مستجاب کنند
چه طالع است ندانم که صبح عاشق را
[...]