گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳

 

نه رای آنکه ز عشق تو روی برتابم

نه جای آنکه به جوی تو بگذرد آبم

به جستجوی تو جان بر میان جان بندم

مگر وصال تو را یابم و نمی‌یابم

ز بس که از تو فغان می‌کنم به هر محراب

[...]

خاقانی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱

 

همین نه در سفر آشفته تر ز سیلابم

که در وطن همه سر گشته تر ز گردابم

چرا فریب شراب هوس خورم که چو شمع

تمام عمر بیکقطره آب سیرابم

ز سر نهادن و از سر گذشتن است سجود

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۰۱

 

به توبه راهنمون گشت باده نابم

کمند دولت بیدار شد رگ خوابم

مرا به گوشه ظلمت سرای خود ببرید

که زخم دیده نمکسود شد ز مهتابم

به پای خم برسانید سجده ای از من

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode