گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۱

 

ز طاق ابروی تو پشت طاقتم خم شد

سرشک سرخ ز لعل توام دمادم شد

به وقت گریه ام ای دل به خون مدد فرمای

که بس که دیده من اشک ریخت بی نم شد

قدم چو حلقه خاتم خمیده بود ز غم

[...]

جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۴ - در مرثیه ملک منصور گوید

 

بهار آمد و نخل روان ز عالم شد

بهار خرم عالم خزان ماتم شد

دریغ و درد که از سروران عالمگیر

بیادگار یکی مانده بود و آنهم شد

جهان سیاه شد از این عزا و چون نشود

[...]

اهلی شیرازی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۳۶۱ - کلابه کار

 

کلابه کار پسر دوش بر سر خم شد

سر کلابه من در دکان او گم شد

سیدای نسفی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در مدح یعسوب الدین حضرت امیرالمومنین(ع)

 

شهی که محض وجودش بنای عالم شد

ز حکم اوست که بنیان شرع محکم شد

به آبیاری تیغش ز خون گمراهان

بهار گلشن شرع رسول خرم شد

هزار بار به کعبه نجف شرف دارد

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۰ - در وضوء گرفتن فخر امم(ص)

 

دوباره زینت و حسن و طراوتش کم شد

اساس خرمی وی شکسته درهم شد

صامت بروجردی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۸ - ادیب الممالک

 

خدا یگانا از دستبرد چرخ دغل

سه سال نام من از نامه ی جهان گم شد

چو از صحیفه ایام محو شد نامم

دلم چو دیده ز اندیشه در تلاطم شد

برای یافتن وی بدست باد صبا

[...]

ادیب الممالک
 
 
sunny dark_mode