گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۸

 

کسی که درد تو خواهد دلش دوا چه کند

ز عشق سینه که رنجور شد شفا چه کند

اگر نظر نگمارد به عاشق درویش

عتابت و کرم خویش پادشا چه کند

گرفتم آن سر زلف از سنم ندارد دست

[...]

کمال خجندی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵

 

دعای عمر به این صید مبتلا چه کند

به نیم کشته تیغ اجل، دعا چه کند

ز اختلاط منش می‌شود حیا مانع

ولی به جذبه عشقی چنین، حیا چه کند

به نا امید دل من، که آزمود ترا

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳

 

دلم به غمزه آن شوخ دلربا چه کند

به زیر تیغ بلا، صید مبتلا چه کند

به مدعای دل آن به که ملتفت نشود

وگرنه با دل بسیار مدعا چه کند

حیای عشق نشود مانع از نظاره مشوق

[...]

میلی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸

 

چه پرسی ام که به جانت هوای ما چه کند

در آن چمن که گل آتش بود، صبا چه کند

تبسم تو که ناسور را دهد مرهم

به سینه نیش زند، نیش غمزه را چه کند

هزار گونه مراد محال می طلبی

[...]

عرفی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۰

 

به جان خسته ندانیم که آن بلا چه کند

عنان به دشمن جان داده ایم تا چه کند

به دوستان نظرش نیست، مهر دشمن بس

کسی که دشمن مهر است، دوست را چه کند

تبسم تو که ناسور را بود مرهم

[...]

عرفی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳۷

 

نسیم صبح به آن طره دوتا چه کند

به صدهزار گره یک گرهگشا چه کند

ز تیغ برق دل ابر چاک چاک شده است

به حسن شوخ سپرداری حیا چه کند

طلا ز صحبت اکسیر بی نیاز یود

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۶۷

 

به زنده کرده سوز نهان قبا چه کند

به شمع مهر و وفا خصمی صبا چه کند

تو کینه جوی و دعا بی اثر وفا بدنام

به نا امیدی من عشق بینوا چه کند

اسیر شهرستانی
 
 
sunny dark_mode