گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹۷

 

سری که در ره او بی کلاه می گردد

فلک سوار چو خورشید و ماه می گردد

ز داغ لاله سیراب می توان دریافت

که دل ز باده گلگون سیاه می گردد

مبر ز قرب خسان آبروی خود زنهار

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode