گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹۷ - مدیح سلطان مسعود

 

نخواست ایزد گر خواستی چنان شدمی

که من ز رتبت بر گنبد کیان شدمی

وگر سعادت کردی مرا به حق یاری

ندیم مجلس سلطان کامران شدمی

همه زبان شدمی در ثنا و بزم همه

[...]

مسعود سعد سلمان
 
 
sunny dark_mode