گنجور

مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶

 

دریغ قصر مشید هدی که ویران شد

دریغ تخت سلیمان که بی سلیمان شد

دریغ و درد که خورشید نورگستر فضل

به زیر سایه این خاک تیره پنهان شد

وجود پاکش جان جهان فانی بود

[...]

مجد همگر
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۰

 

اگر تو توبه کنی کافری مسلمان شد

بتوبه ظلمت تو نور و کفرت ایمان شد

فرشتگان که رفیق تواند گویندت

چه نیک کرد کز افعال بد پشیمان شد

گرفت رنگ ارادت چو بوی تو بشنود

[...]

سیف فرغانی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۴۰

 

رسید فصل بهار و جهان گلستان شد

گریست ابر بهاری و باغ خندان شد

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۴۰

 

کسی که معده او پر ز نان و بریان شد

اگر کیمنه گدائی بود، که سلطان شد

ز گریه ها که همی کرد دوش بریانی

علی الصباح به رغمش برنج خندان شد

بشوی دست و پس آن گه طواف مطبخ کن

[...]

صوفی محمد هروی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۰

 

نصیب ما ز ازل درد و داغ و هجران شد

نصیبه ازل است این ملول نتوان شد

شکستگان محبت ره عدم رفتند

دل شکسته ماهم یکی از ایشان شد

چو غنچه جامه جانم درید و دلشادم

[...]

اهلی شیرازی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۲۰

 

فلک ز دور مخالف مگر پشیمان شد

که هرچه در دل ما بود عاقبت آن شد

مقیم زاویه محنت و بلا نشدیم

مقام راحت ما خاک درگه خان شد

ای آفتاب فلک سایه خان فرخ رخ

[...]

فضولی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - ایضا در مدح ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان خانان واقعست

 

چنان ز دقتم اندیشه تنگ میدان شد

که لفظ و معنیم از طبع روی گردان شد

به نردبان سخن پای فکرتم درماند

که برشوم به سوی پایه ای که نتوان شد

سمند عرصه اندیشه ام گمان نبری

[...]

نظیری نیشابوری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴۲

 

زچهره ات عرق شرم چشم حیران شد

خط از لب تو سیه مست آب حیوان شد

زمین ساده پذیرای نقش زود شود

ز عکس روی تو آیینه کافرستان شد

بریدنی است زبانی که گشت بیهده گو

[...]

صائب تبریزی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۲

 

حکایت من و این کدخدا در این سامان

بگویم ار چه دل از گفتنش پریشان شد

نظیر قصه آن شاهباز سلطانی است

که در خرابه به مهمان سرای بومان شد

ادیب الممالک
 

میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۲ - تابلوی اول: شب مهتاب

 

چو آفتاب پس کوهسار، پنهان شد

ز شرق از پس اشجار، مه نمایان شد

هنوز شب نشده، آسمان چراغان شد

جهان ز پرتو مهتاب نورباران شد

میرزاده عشقی
 
 
sunny dark_mode