گنجور

عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - ایضا در مدح شاه شیخ ابواسحاق

 

بیمن معدلت پادشاه بنده نواز

بهشت روی زمین است خطهٔ شیراز

فلک مهابت خورشید رای کیوان قدر

ستاره جیش مخالف کش و موافق ساز

جهانگشای جوانبخت شیخ ابواسحاق

[...]

عبید زاکانی
 

عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - در تهنیت مراجعت شیخ ابواسحاق به شیراز

 

رسید رایت منصور شاه بنده‌نواز

به خرَّمی و سعادت به خطّهٔ شیراز

جهان‌گشای جوان‌بخت شیخ ابواسحاق

خدایگان مخالف‌کش موافق‌ساز

شمار جوش سپاهش ستاره را مانند

[...]

عبید زاکانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۶

 

صبا مرا به جهان نیست جز تو محرم راز

مرا به روی نگارین خویش هست نیاز

چو حال زار من خسته دل تو می دانی

که جان رسید مرا بر لب از فراقش باز

به گوش او نرسیده حکایت دردم

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۹

 

فغان و داد ازین روزگار سفله نواز

که دارد اهل مروّت بدین صفت به نیاز

ز آهن و مس و رویست و قلع عالم پر

طلا و نقره ازین جور می رود بگداز

چراغ بزر ز روغن همیشه می سوزد

[...]

جهان ملک خاتون
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸

 

هزار شُکر که دیدم به کامِ خویشت باز

ز رویِ صدق و صفا گشته با دلم دَمساز

رَوَندگانِ طریقت رَهِ بلا سِپَرَند

رفیقِ عشق چه غم دارد از نَشیب و فراز

غمِ حبیب نهان بِه ز گفت و گوی رقیب

[...]

حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹

 

منم که دیده به دیدارِ دوست کردم باز

چه شُکر گویَمَت ای کارسازِ بنده نواز

نیازمندِ بلا گو رخ از غبار مَشوی

که کیمیایِ مراد است، خاکِ کویِ نیاز

ز مشکلاتِ طریقت عِنان مَتاب ای دل

[...]

حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۳

 

صبا به مقدم گل راح روح بخشد باز

کجاست بلبل خوشگوی؟ گو برآر آواز!

چه حلقه‌ها که زدم بر در دل از سر سوز

به بوی روز وصال تو در شبان دراز

دلا! ز هجر مکن ناله، زان که در عالم

[...]

حافظ
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۷

 

چو نازنین جهانی بحسن خویش بناز

که پیش ناز تو میرم بصد هزار نیاز

دلم غریب هوای دیار تست، بیا

دمی بحال غریب دیار خود پرداز

گرم بروضه صدر جنان برند چه سود؟

[...]

قاسم انوار
 

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۵۱ - فی البدیهه

 

عروس گل چو به طرف چمن درآمد باز

ز عشق بلبل شوریده برکشید آواز

به روی خرم گل بلبلان ادا کردند

میان باغ به نوروز نغمه های حجاز

نگار و باده ی لعلی گرت به دست آید

[...]

حیدر شیرازی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۵

 

اگر طریقه آن دلرباست عشوه و ناز

وظیفه من آشفته نیست غیر نیاز

منم چو شمع و غم عشق دوست چون آتش

مرا نصیبه از آن آتش است سوز و گداز

گهی ز فکر دهانش مراست عیشی تنگ

[...]

حسین خوارزمی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸

 

زبس که می کند آن چشم فتنه بر من ناز

به جان رسید دل از عشوه های آن طناز

تطاول سر زلفس نمی توانم گفت

که کوتهست مرا عمر و قصه ایست ذراز

سرشکِ پرده در من ز عین غمّازی

[...]

ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱

 

چو زلف دوست بباید شبی سیاه و دراز

که با خیال رخت در درون پرده ی راز

دل شکسته ی آشفته ی پریشان حال

تطاول سر زلفت به شرح گوید باز

فرو گرفت غم دل فضای سینه ی من

[...]

ابن حسام خوسفی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۳۳

 

چه نازنین جهانی به حسن خویش بناز

که پیش ناز تو میرم به صد هزار نیاز

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۳۳

 

اگر تو گوش کنی شرح قلیه دو پیاز

به خویش فرض شماری تو پختنش چو نماز

همیشه در دل خلق آرزوی زناج است

بلی بود همه کس را هوای عمر دراز

بدان امید که بیند رخ مزعفر را

[...]

صوفی محمد هروی
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۸۴ - اوحدی فرماید

 

منم غریب دیار تو ای غریب نواز

دمی بحال غریب دیار خود پرداز

هولی بندقی مصریست در سرباز

خیال بندی من بین وفکر دورو دراز

بطرز ز جامه نوانکه پاکدامن بود

[...]

نظام قاری
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۱۰

 

به نزد عقل ز حیوان کم است انسانی

که نبودش اثر از دلپذیری آواز

در اشتران عرب بین چه نوع پاکوبان

به وجد و حال روند از حدی اهل حجاز

امیرعلیشیر نوایی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » اشعار ترکیبی » شمارهٔ ۷ - مخمس

 

مرا که نیست بکس غیر یار خویش نیاز

حقوق صحبت خود هم بیار گویم باز

چه حاجت است ز نامحرمان کشیدن ناز

بحق صحبت دیرین که هیچ محرم راز

اهلی شیرازی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹

 

قد تو عمر درازست و سرو گلشن ناز

بیا و سایه فگن بر سرم، چو عمر دراز

ز گریه، بی تو، مرا بسته بود راه نظر

تو آمدی و نظر می کنم بروی تو باز

چراغ عشرت من مرد و بر تو ظاهر نیست

[...]

هلالی جغتایی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۲۷

 

هزار شکر که تقدیر شد زمانه نواز

زمانه را به صلاح خلل نماند باز

نماند آنکه زند مقصد از تعلل دم

نماند آنکه کند کام بر توقع باز

گذشت دامن اقبال را کف حرمان

[...]

فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۲۸

 

بسان چنگ بصد پرده می نهفتم راز

فغان که ناله بی اختیار شد غماز

مرا چو نی غم غربت به ناله می آرد

کجاست همدم و غمخواری غریب نواز

مراست سینه چو قاپر از هوای بتان

[...]

فضولی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode