سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم؟
به طاقتی که ندارم کدام بار کشم؟
نه قوتی که توانم کناره جُستن از او
نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم
نه دست صبر که در آستین عقل برم
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
به طاقتی که ندارم، کدام بارکشم؟
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
به طاقتی که ندارم، کدام بارکشم؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳۳
مرا که گفت که دست از عنان یار کشم
کشد رقیب رکاب و من انتظار کشم
مرا که هست میسر سبوکشی در دیر
چه لازم است که درد سر خمار کشم
مرا که صبحت داغی همیشه داشتهام
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۲
مژه چو در نمِ اشک جگر فشار کشم
به جلوهگاه خزان طرح صد بهار کشم
به چهره برگ خزانم ولی به دولت عشق
نهشت گریه که خمیازه بر بهار کشم
سواد خوان خط سبز میتواند شد
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۴
بر آن سرم که غم تازه در کنار کشم
ز داغ عشق به دل طرح لاله زار کشم
بسی کشیدم از آسودگی خمار بس است
سری به آن مژه های جگر فشارکشم
ز کوی عشق توان خاک تا به لب مالید
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۴
من آن نیم که بجز بار عشق یار کشم
نیم حمول که جز بار دوست بار کشم
کناره جوی شوم من زباغ کون و مکان
مگر چو جو قد سرو تو در کنار کشم
قرار ما زال نیست غیر جان بازی
[...]