×
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۹
زلال مشربم از لفظ آبدار خودست
نثار گوهرم از کلک دُر نثار خودست
من ارچه بنده ی شاهم امیر خوشتنم
که هر که فرض کنی شاه و شهریار خودست
اگر حدیث ملوک از زبان تیغ بود
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۳
ز بس که واله و حیران و بیقرار خودست
گرفته آینه بر کف در انتظار خودست
به داغ ذره دل نازک که خواهد سوخت؟
چنین که لاله خورشید داغدار خودست
به صید لاغر خونین دلان که پردازد؟
[...]