گنجور

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵

 

اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب

هزار مؤمن مخلص درافکنی به عقاب

که را مجال نظر بر جمال میمونت

بدین صفت که تو دل می‌بری ورای حجاب

درون ما ز تو یک دم نمی‌شود خالی

[...]

سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱

 

مَتیٰ حَلَلْتَ بِشیراز یا نَسیمَ الصُّبْح

خُذِ الْکِتابَ وَ بَلِّغْ سَلامیَ الْأَحْباب

اگر چه صبرِ من از روی دوست ممکن نیست

همی کنم به ضرورت، چو صبرِ ماهی از آب

سعدی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶

 

چه آفت ست نمی دانم این به زیر نقاب

که تا نمود نمود آنچه، سینه گشت خراب

تو رخ بپوشی که از هفت پرده بنماید

چو آفتاب فروزنده از چهارنقاب

تو زلف را ز کله بشکنی عجب نبود

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۹ - کتب علی کتابه بادگیر

 

زهی ز چرخ برین برده در بلندی آب

نشانده رفعت تو باد بادگیر سحاب

بیاد باده گساران مجلست خورشید

ببزمگاه افق نوش کرده جام شراب

ز شوق پرده سرایان ساحتت ناهید

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - فی نعت سلطان الانبیا و مناقب الائمة اثنا عشر علیهم السلام

 

بحلق تشنه ی آن رشک غنچه ی سیراب

که رخ بخون جگر شوید از غمش عنّاب

شه دو مملکت و شهسوار نه مضمار

مه دوازده برج و امام شش محراب

فروغ جان رسول و چراغ چشم بتول

[...]

خواجوی کرمانی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴

 

جمال خود منما، جز به دیده پر آب

روا مدار، تیمم به خاک، در لب آب

تو شمع مجلس انسی، متاب روی از من

تو عین آب فراتی مده فریب سراب

کسی که سجده گهش، خاک آستانه توست

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷

 

ز باغ وصل تو یابد، ریاض رضوان، آب

ز تاب هجر تو دارد، شرار دوزخ، تاب

به حسن و عارض و قد تو برده‌اند، پناه

بهشت طوبی و «طوبیٰ لَهُم و حسن مآب»

چو چشم من، همه شب جویبار باغ بهشت

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در مدح سلطان اویس

 

ز سیم برف، زمین شد چون قلزم سیماب

بیا و کشتی دریای لعل را دریاب

بیا و یک دو قدح کش چه می‌کنی آتش

که در شتا نرسد هیچ آتشی به شراب

زآب سرخ می‌افتاد با زال خرد

[...]

سلمان ساوجی
 

عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - در مدح جلال‌الدین شاه شجاع مظفری و فتح اصفهان

 

صباح عید و رخ یار و روزگار شباب

خروش چنگ و لب زنده‌رود و جام شراب

هوای دلبر و غوغای عشق و آتش شوق

نوای بربط و آواز عود و بانگ رباب

نوید فتح صفاهان و مژدهٔ اقبال

[...]

عبید زاکانی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴

 

چو آفتاب نکند از رخ زمانه نقاب

بریز در قدح گوهرین عقیق مذاب

خروش ناله مستان به گوش او نرسید

و گرنه مردم چشمش کجا شدی در خواب

چو مطرب غم او چنگ زد به دامن من

[...]

کمال خجندی
 

شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

مرا که لعل لبت ساقی است و جام شراب

از آن دو نرگس مست توام مدام خراب

مرا که زمزمه قول دوست در گوش است

چه حاجت است آواز چنگ عود و رباب

فتاده بر رخ دلبر بطالع مسعود

[...]

شمس مغربی
 

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۱ - ترکیب بند - فی مدح ملک نصرة الدین یحیی سلطان شیراز خلد الله ملکه

 

چون شاه شرق ز رخسار برکشید نقاب

به تیغ، عرصه ی عالم گرفت از سر تاب

اگر چه در دل شب آفتاب پنهان بود

چنانکه بیضه ای از زر به زیر پر غراب

ز زیر برقع شب آفتاب رخ بنمود

[...]

حیدر شیرازی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰

 

بصدر صفحه دولت کجا رسد اصحاب

اگر دری نگشاید مفتح الابواب

عزیز من بادب باش تا صفا یابی

از آنکه هست تصوف بجملگی آداب

زدند قافله راه عشق کوس سفر

[...]

حسین خوارزمی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۳

 

دوای غم نتوان ساخت جز به باده ناب

مرا به لطف خود امروز ساقیا دریاب

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۳

 

سحر چو طلعت زناج دیدم اندر خواب

ز شوق آن دل بریان جگر شدست کباب

علی الصباح به از کوزه عسل باشد

به پیش خاطر مخمور کاسه سیراب

چه خوش بود به جهان سایه بان نان تنک

[...]

صوفی محمد هروی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

بده به رسم صبوح ای حریف جام شراب

که شیخ واقعه بین را گذشت عمر به خواب

ازان شراب که چون دیده را کند روشن

وجود کون نماید چنانکه هست سراب

ازان شراب که از جوش اگر فرود آید

[...]

جامی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲ - در طور خواجه

 

شگفت چون گل رخسار ساقی از می ناب

بنای زهد من از سیل باده گشت خراب

مرا که نقد دل و دین برفت در سر می

ز نام و ننگ درین کهنه دیر خود چه حساب

بنوش باده و دیوانه باش در عالم

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » فصول اربعه » فصول اربعه: دی

 

ز خرگه فلک آتش نهفت دود سحاب

درا به خرگه و آتش فروز از می ناب

نمونه بهر مشمع نمود قوس قزح

پی لفافه خرگاه آسمان ز سحاب

اگر نه ابر لفافست بهر خرگه چرخ

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۷ - دایره مرکب مدور

 

گلاب اگر زگل رحمتت نگیرد آب

چو آب جوی بریزند آب روی گلاب

اگرچه کنده شدی پیش ازین دو صد خانه

عدالت تو جهان را کنون شده معمار

فکند قهر تو اش دست بلکه سر ببرد

[...]

اهلی شیرازی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode