گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۳

 

شنیدم از پی یک لمحه خواب مؤمن را

ثواب طاعت چل ساله آید از یزدان

بر این قیاس وزیر است اولین مؤمن

مسلم است سخن با دلیل و با برهان

که هم وزیر بخواب از نفاق و شر دورست

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۶

 

خدایگانا از گرد راه موکب تو

خدا گواست که شد چشم بندگان روشن

ورود مقدم میمونت اندر این سامان

بود چو مقدم اردی بهشت در گلشن

تو زنده سازی در ملک داد و دانش را

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۰ - اندرز به احمد شاه قاجار هنگام جلوس ۱۳۲۹

 

شها ز روی تفکر درآ در این ایوان

بخوان حدیث انوشیروان و شادروان

چنان بکوش در آیین داد تا گویند

به روزگار تو خلق جهان ز پیر و جوان

بدور احمد نوشیروان همی نازد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۳

 

شنیده ام عربان اشتران سالم را

بجای اشتر گر داغ برنهند بتن

من اینک آن شتر سالمم که خواجه بعمد

بجای اشتر گر داغ هشته بر گردن

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۴ - در موقع دومین جشن مجلس شورای ملی گوید

 

بیا که رشک گلستان شد است خارستان

شمیم باد بهار آید از بهارستان

دیار ما را طغرا نگار عدل نمود

بدست غیرت خود غیرت نگارستان

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۵

 

چهار کار نکو کردی ای ملک آغاز

که ایزدت دهد از فضل عمر بی پایان

نخست راندی بدسیرتان و دونان را

دوم سپردی کار جهان به دانایان

سوم دریدی توقیع های ناواجب

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵۱

 

سعید سلطنه ای آنکه تا ابد خجلم

ز فضل بی شمر و لطف بی کرانه تو

گمانم آنکه فرامش نکرده ای که رهی

برای حاجتی آمد درون خانه تو

حقوق خود ز وزیر خزانه کرد طلب

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵۸

 

ایا نسیم صبا با وزیر داخله گوی

که ای فکنده به گیتی ز دانش آوازه

از آن پس که پراکنده گشت دفتر ملک

ز فکر روشن پاک تو یافت شیرازه

رهی به بارگهت قطعه ای فرستادم

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۲

 

ادیب گفت بر اندام ملک و پیکر دین

لباس عافیت از تیغ ظلم چاک شده

حکیم گفت ازین خاک امید خیر مدار

که صد هزار چنین آرزو به خاک شده

حکیم گفت به فتوای شرع و حکم خدای

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۷

 

مدار غصه که خون منت حلال بود

مشو غمین که نیاید ز حلق کشته صدا

اگر نه باورت آید ز بعد کشته شدن

مرا مخوان که به جان پاسخت دهم به ندا

ز جان تهی باد آن دل که از غم تو تهی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷۹

 

جواب نامه نیامد ز شاه و چشمم گشت

سپید از ز فرات سرشک یعقوبی

به وعده نیز دلم خوش نکرد و از من داشت

دریغ شمه از وعدهای عرقوبی

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸۷

 

خدایگانا تا کار ملک راست کنی

بپاستادی و دیری ز پای ننشستی

ز بس که رنج کشیدی به روزگار دراز

فسرده شد دل و روشن روان خود خستی

زریر گشتت گلنار و کوژ شد قد سرو

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸۸ - شکایت از روزنامه نگاری خود

 

خدایگان من از حال بنده بیخبری

که بر تنم چه رسید از غم زمانه همی

ز غره رجب الفرد تاکنون شب و روز

به پیش تیر بلا شد تنم نشانه همی

زمانه بسکه زافلاس و فقر و نوبه و تب

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹۰ - شکایت از نصرت السلطنه مهردار مظفرالدین شاه

 

خدایگانا از مهردار شه فریاد

که نیست ایمن ازو در زمانه جان و تنی

بگیر خاتم شه را ازو که کس ندهد

نگین ملک سلیمان بدست اهرمنی

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹۱ - نعت رسول اکرم به پارسی

 

یگانه رادی کش کردگار بی همتا

گزیده است به پیغمبری و وخشوری

ز تنگبار خدائی به تیمسار خرد

رسید نامه که از وی گرفت دستوری

بکار خانه وی آفتاب مزدوری است

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹۲ - در ۱۳۲۱ خطاب بناظم الاسلام کرمانی مدیر جریده نوروز

 

بیا که همره موسی شویم در که طور

پی کلیم خدا آن مخاطب طوری

که دامنم بگرفته است و می کشد عشقش

چنانچه گرسنه گردد کنار کندوری

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹۸

 

نداشت چون سوی مقصود ره بکسوت خویش

بتن ز روی ریا رخت پارسائی کرد

به حیله رندی و تلاشی و مزلکوتی

بدل به زاهدی و تقوی ریائی کرد

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰۲

 

عمید سلطنه سردار امجد آنکه ندید

دو چشم گیتی چون او یکی سپهبد راد

دو چیز بنده فرمان اوست خامه و تیغ

دو چیز زنده بگفتار اوست دانش و داد

از آن دو چیز شود پایه هنر ستوار

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰۹ - در رباط سنگ بست بمدح مظفرالدین شاه سروده

 

ستوده نام ملک جاودانه در گیتی

پس از امیر علیشیر و میر جاذب ماند

بلی چو شمس بنصف النهار طالع کشت

نه صبح صادق پاید نه فجر کاذب ماند

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۱۰ - نیز در مدح مظفرالدین شاه

 

کسان زخارف دنیا بدین خریدارند

تو این جهان بفروشی و نام نیک خری

چو نام نیک بماند بجای بگذاریش

چو مال بگذرد از وی تو زودتر گذری

برای یکدرم آنان هزار رنج برند

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
sunny dark_mode