گنجور

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۰

 

کشید شور جنونم سوی بیابانی

که نه فلک بودش گرد طرف دامانی

ز من غزال هوس کرده صد بیابان رم

دلم به سینه چو شیری است در نیستانی

شب وصال چه حاجت به باده پیمایی

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۳ - در نعت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)‏

 

کسی ندیده ندامت ز تارک دنیا

گزیدنی نبود پشت دست استغنا

چو دل شکفته شود لب به خنده می آید

نهان چو غنچه بود برگ عیش در دل ما

نسیم باغ ازان می برد زجا که مراست

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۱۰ - در منقبت حضرت امام موسی کاظم (ع)‏

 

ز دامنی که دم صبح بر جهان افشاند

جهان فیض بر این تیره خاکدان افشاند

رعونت قد او دید شعله وز شرار

نثار رهگذرش خرده های جان افشاند

شد آتشم ز سر آستین چو شمع بلند

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۱۴ - در منقبت امام علی نقی (ع)‏

 

زجوش سبزه و گل کرده ابر فصل بهار

بساط مخمل گدوز پهن در گلزار

هوای باغ جلوریز می برد دل را

شود با باد چو بوی گل پیاده سوار

به چنگ نغمه سرایان ز فیض آب و هوا

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۱۵ - در منقبت حضرت امیرالمؤمنین علی ابن طالب علیه الصلواة و السلام

 

هزار شکر که سرمستم از شراب طهور

بری است شیشه ام از خاره و می ام از انگور

رساست مستی ام از جام همت سرشار

سزاست ساغرم از کاسهٔ سر فغفور

ز سنگسار غم از استخوان سوده تنم

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۱۶ - در منقبت حضرت امام حسین (ع)‏

 

ز همتم نبود احتیاج با گوهر

که آبله است به کف چون صدف مرا گوهر

ز کاوش مژهٔ او فزود قدر دلم

مگو که سفته چو شد افتد از بهار گوهر

دلم ز عقدهٔ ابروی ناز بگشاید

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۱۷ - در منقبت حضرت امام زین العابدین صلوات الله علیه و آله

 

ز ابروی تو تفاوت بسی است تا شمشیر

کجا مهابت موج بلا، کجا شمشیر؟

چه کرده ام که به خونریزیم چو خار زگل

نشد ز پنجهٔ رنگین او جدا شمشیر

شهید عشقم و مانند شمع درگیرد

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۱۸ - در منقبت حضرت امام محمد باقر صلوات الله علیه و آله

 

شده است چشم تو همدست زلف در تسخیر

دو حلقهٔ دگر افزوده ای بر این زنجیر

ز صحن باغ برون آمدی قبا گلگون

چو خار رنگ گلت گشته است دامنگیر

طبیعتت بهوای بهار می ماند

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۲۴ - در نعت پیامبر صلی الله علیه و آله

 

شده است بسکه گزیدم ز زشتی اعمال

چو شانه در کفم انگشتها خلال خلال

نشد ز چنگ تمنا خلاص مرغ دلم

که هست رشتهٔ پایش درازی آمال

اگرچه در قفس غم بریخت بال و پرم

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۳۰ - در منقبت حضرت امام حسین (ع)‏

 

بود به نور ریاضت همیشه دل روشن

که از گداز تن است این چراغ را روغن

چنان زآتش عشقش گداختم که چو شمع

نماند غیر رگ و استخوان مرا ز بدن

توان شنید ز آهم شمیم رخسارت

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۳۹ - در منقبت حضرت امام رضا (ع)‏

 

نیافت سوز من از چرب نرمیت تسکین

فزاید آتش سودای شمع را تدهین

نهان به پردهٔ تمکین بود ترا شوخی

به رنگ معنی برجسته در کلام متین

چو داغ لالهٔ نشکفته ام ز کثرت غم

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۴۰ - تجدید مطلع

 

چو خاستی پی رفتن زجا، کدام زمین

که از سرشک دو چشمم نگشته آب نشین؟

به پیش هر که رود روی تازه ای دارد

کسی که نیست چو آیینه بر جبینش چین

وصال دختر رز جستن است دور از عقل

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۴۱ - قصیده در توحید

 

مرا چه حد ثنا لااله الا الله

کجا من و تو کجا لااله الا الله

تو آن یگانهٔ پاکی که هستی تو بود

بری ز چون و چرا لااله الا الله

تویی که ذکر ملائک زشوق بندگیت

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۴۲ - در منقبت حضرت امام حسن مجتبی (ع)‏

 

به سینه ام نفس از جوش غم نیابد راه

چو لاله در دل خون گشته ام گره شد آه

سرشک من شده از خون دل قبا گلگون

ز پهلوی دگری گشته خودنما چون ماه

ز جوش اشک جگرگون به یاد لعل لبی

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۴۶ - در منقبت حضرت امام حسن عسکری (ع)

 

زفیض گلشن دیدار و جوش حیرانی

نگه به دیده مرا یوسف است زندانی

خوش آن دمی که بریزد به جام حوصله ام

لبت ز پهلوی خط باده های ریحانی

در آرزوی هم آغوشیت پس از مردن

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۹ - علی رضا که گلی از بهار کشمیر است - ۱۱۱۱ه

 

علی رضا که گلی از بهار کشمیر است

مدام شاه خراسان نگاهبان بادش

ز سرد و گرم حوادث به حرمت این نام

رسد ز فیض دو معصوم دایم امدادش

چو در دلش هوس درس و بحث جا گیرد

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲ - در معذرت حفظ الله خان

 

زهی خجسته بیانی که بال شهرت یافت

ز جنبش دو لبت گاه نطق مرغ سخن

به عهد نور ضمیرت ز پرتو خورشید

غبار آرد هر روز دیدهٔ روزن

زبهر آنکه صفا گیرد از ضمیرت وام

[...]

جویای تبریزی
 
 
۱
۴
۵
۶
sunny dark_mode