گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۳ - مدح قزل ارسلان

 

چو شب وقایه برانداخت، از رخ گردون

نهاد کام، عروس افق ز حجله برون

هلال پرده ی هاله بسوخت چون لیلی

خروس پرده ی ناله بساخت چون مجنون

ترنج زرد ز نخل سپهر بر مشرق

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۱ - مدح سلطان رکن الدین ارسلانشاه بن طغرل

 

همای چتر فلک سای ارسلانشاهی

که باد سایه ی چترش ز ماه تا ماهی

کشید رخت بر این آشیان، ز اوج ظفر

شکار کرده هر اقبال را، که میخواهی

گرفته روی ممالک ز تیغش آرایش

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۲ - مدح امیر فخرالدین زنگی از امرای سلطان محمد سلجوقی

 

شها، ز چشمه تیغ تو چرخ نیرنگی

بشست دامن دوران بآب یکرنگی

جهان رو به دستان، چه سک بود که کند

بعهد تو ز درون خیری و برون رنگی

فلک، حمایل تدویر کهگشان در بر

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۳ - مدح اثیرالدین تورانشاه

 

نصیب یافت جهان از سعادت کبری

بفر مقدم میمون خواجه دینی

علی الخصوص دیاری که بود پیشه او

چو عاشقان بوصول و چو ناقه ها بقذی

ضمیر غنچه مجلس دوام داده رضا

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

چه خرمی است که امروز نیست زنگان را

چه فرخی است کزو بهره نیست کیهان را

بهار و کام طرب تازه می کند دل را

ضیاء انس و فرح زقه میدهد جان را

بدشت جلوه گری عرضه داد بار دگر

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

شکر، زلعل تو در لولوی خوشاب شکست

صبا بزلف تو ناموس مشک ناب شکست

شب شکسته چو در موکب مه تو براند

مه از کمال کرشمه بر آفتاب شکست

دو جزع ما، چو گهر بار گشت مهر عقیق

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳

 

تو را اگر تو، توئی عالمی شکار بود

به عهد تو علم فتنه آشکار بود

تو یک کنار و دو بوسه ز دل برون کن و بس

خرد بقاعده خود در میان کار بود

به نیم جرعه دلم را خراب کرد غمت

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸

 

امید وصل غم روز هجر چون شب شمع

ز سوز سینه لبم خشک و دیده تر دارد

امید وصل ز دل پرس و درد هجر زجان

که هر کسی ز غم خویشتن خبر دارد

بذوق جان سخن تلخ تو خوش است زقند

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰

 

مرا براین نسزاید که از تو باشم دور

مکن مکن که نئی در هلاک من معذور

چه کرده ام که چنین رفته ئی زمن درخط

چه کرده ام که چنین کرده ئی مرا مهجور

امید من مکسل ز آن دولاله سیراب

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰

 

به حق آنکه جز از تو، کسی گزیده نیم

که در فراق تو یک لحظه آرمیده نیم

بریده شد رک جانم ز تیغ فرقت تو

تو آن نگر که هنوز ازتو، دل بریده نیم

مباد بر رسن گیسوی تو دست نسیم

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

بهر کژم که نهی نقش خویش می بینم

نه آن حریفم لیکن که مهره برچینم

گرفت دستخوشم، عشوه وصال تو لیک

بدست نامد خوش خوش ز پای ننشینم

بر آن دلم که نبینم بچشم روی صلاح

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰

 

بدین جمال اگر تو را وفاستی

همه جهان به مملکت تو راستی

وگر، به، سکه بودمی، شدی به دل

که خطبه طرب به نام ماستی

خیالت اینکه حلقه باز می‌زند

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴

 

ایا دقیق نظر دلبری که گاه سخا

تو آنی ار بچکانی همی ز آتش آب

به پیش دست سخی تواز خجالت و شرم

بجای قطره باران عرق چکد زسحاب

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۳

 

بواهبی که بر ارباب عقل و اهل یقین

بفیض نور خرد راه کشف پیموده است

که در فراق جناب رفیع تو شب وروز

برید فکر و خیال رهی نیاسوده است

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲

 

بروزگار خودم بعد از این امید نماند

که گشت عودمن از گشت روزگار چوبید

سپید چشم و سیه فام میگذارم عمر

ز دستکاری شاه سیاه و صبح سفید

کلاه دولت من چون بیوفتاد از سر

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۴

 

نهاد طبع لطیفت چه گوهری است کزو

هزار دریا در لحظه ئی همی زاید

روان، بمجلس مانوس او بیاراید

بصر، بطلعت میمون او بیاساید

خرد چسان کمر عشق برمیان بندد

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۲ - مدح رضا ابن محمود

 

رسید، کان مروت بقعر گوهر جود

رضا بن دین دریای مکرمت محمود

سخی کفی که سر بُعد چار عنصر را

دو نیر است یک انگشت او بمعنی جود

برای ختم مروت پس از ولادت او

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۷

 

چهار چیز که اصل فراغت است و منال

نیرزد آن به چهار دگر در آخر حال

گنه بشرم ملامت عمل به خجلت عزل

بقا به تلخی مرگ و طمع بذل سؤال

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۴

 

تعرضی مرسان ای زمانه عرض مرا

که مر تو را دگری هست و من همان دارم

گزند عالم پیر از بقاش دور که من

همه امید به اقبال این جوان دارم

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۰

 

شها چو حلقه بگوش ستانه تو شدم

روا مدار که چون حلقه از برون درم

به نیم چشم نهانک چو دزد در جلاد

ز دور در رخ دربان شاه می نگرم

در این میانه فرو مانده ام که چون اورا

[...]

اثیر اخسیکتی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode