گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۲۱

 

جهان فتح من آخر به نوبهار رسد

نهال عیش من آخر به برگ و بار رسد

دلی که کوفته رنج و زخم خورد غم است

به عیش و عشرت بی حد و بی شمار رسد

امید هست کزین پس نوا و واله زیر

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۲۷

 

شکست دور سپهرم به پایمال زحیر

بریخت خون جوانیم غبن عالم پیر

همی نفر نفر آید بلا به منزل من

ازین نفر نفر ای دوستان نفیر نفیر

چو چرخ بی سر و پایم چو خاک بی دل و زور

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۴۰

 

چه وقت موی سیپدست روز برنایی

چه روز زحمت پیری است وقت زیبایی

مرا که اول عهد جوانی امروزست

شبم چو روز همی گردد اینت رسوایی!

رواست کز پی موی سیاه دل تنگم

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱

 

زهی شکسته رواق سپهر نیلی را

صدای صیت بلندت که در جهان عام است

بگویم و بزه این سخن به گردن من

که خاص حلقه بگوش در تو ایام است

به چشم تو که مرا در ثنای تو دستی است

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲

 

سپهر قدرا در قبضه کفایت تست

نظام هر چه برون از سراچه قدم است

چو چاه خصم تو سر در نشیب از آن دارد

که او به دامن تر همچو آب متهم است

نظیر تو خرد اندر وجود جست و نیافت

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۷

 

کرم پناه جهان عز دین تویی که ز تو

بها و عزت دین هر زمان برافزونست

خدای داند و او عالم الخفیاتست

که بر کمال بزرگیش عقل مفتونست

که دوستداری و اخلاص من به حضرت تو

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۹

 

مرا دوای دل خسته ساخت خواجه رفیع

به گوهری شبه صورت که کم ز لؤلؤ نیست

مسیح وار لب جان خوش بدان دل داد

که در جهان فراخ ایچ تنگ ترزو نیست

ز بهر داروی جان گر دمیم داد رواست

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۷

 

مرا ز غیبت خاقانی و خریش چه باک؟

چون او به نزد دل من کم از جوی سنجد

و گر برنجم ازو هم شگفت نیست از آنک

که گُربه عطسه شیرست و شیر ازو رنجد

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۴

 

تو آفتاب و سحابی شها به چشم کرم

درین نهال نگر پیش از آنکه خشک شود

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۱

 

به فر دولت تو صد هزار کس هستند

رسیده این به مراد و نشسته آن به سرور

من شکسته دل خسته جان غمگینم

که همچو چشم بد از حضرت تو هستم دور

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۴

 

کرم پناها! گشتم اسیر آرزویی

خلاص من همه بر جود بی کرانه نویس

منم درین قفص خاک عندلیب ثنات

قلم بخواه و مرا وجه آب و دانه نویس

سخن به صدر تو کمتر نوشته ام زیراک

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۵

 

قسم به واهب عقلی که پیش علم قدیم

یکی است چشمه خورشید و سایه عنقاش

زمین شود ز یکی امر او چو سایه چاه

در آبگون قفس این آفتاب آتش پاش

که هست طمع جمال آفتاب تأثیری

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۸

 

زهی سپهر جنابی که عکس خاطر تو

به دست فکر کند عقده ذنب لاحل

اگر ز خدمت خیرالمآب دور افتاد

کسی که هم ز جناب تو یافت قدر و محل

تو مشتری صفتی وین دو سال در تقویم

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۲

 

خدایگانا! معلوم رای روشن تست

خلوص بندگی و شرط نیک خواهی من

من آن کسم که مرا آن محل و مرتبه نیست

که کار ملک نکو گردد از تباهی من

من آن گدای سخن پیشه ام که وقت سخن

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۴

 

بلند بختا با بختیان همت تو

گرفت بخت سخن تازگی و برنایی

جهان پیسه اگر بیسراک مست شود

ز بار خود تو عاجز شود به تنهایی

به گردن شتر اندر شراب زربخشی

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۱۹

 

یا صاح قد صاح دیک الصبح فاستعجل

مدامة مثل عین الشمس یستقبل

بیاور ای می و ماه از لب و رخ تو خجل

میی که قوت روان آمدست و قوت دل

واسقنی صرفها من وسط باطیة

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۴۰

 

الراح الراح یا سؤلی یا املی

فالنور غاب و خاض النوم فی المقل

تویی که در همه عالم به حسن بی بدلی

می چو گل ز تو خواهم که لعبت چگلی

و اوقد الشمع من خدیک حین بدا

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode