گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۴ - درمدح رکن الدین مسعود

 

در آمد ازدرم آنشمع بررخان آتش

مرا فتاد چو پروانه بر روان آتش

نشست پیشم سرمست و جام می بردست

میی که شعله او زد بقیروان آتش

بدان صفت که بود دربلور لعل مذاب

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۸ - خطاب بموفق الدین

 

اجل موفق دین آن خلاصه تحقیق

توئی موفق آن خیرها علی التحقیق

توئی که از سر تقوی بجاه دنیاوی

بدست کردی عقبی و این بود توفیق

زقدر جاه تو تشویرخورد چرخ رفیع

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۰ - در موعظه حسنه

 

بذروه ملکوت آی ازین نشیمن خاک

که نیست لایق تخت ملوک تحت مغاک

بخاک بازده این خاک و سوی علو گرای

که جان پاک سزا نیست جز بعالم پاک

تو شاه تخت وجودی چه جای تست اینجا

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۱ - در مدح شهاب الدین خالص

 

زهی ز فر تو سر سبز چرخ مینارنگ

ز مقدم تو سپاهان گرفته صد اورنگ

خلاصه همه عالم شهاب دین خالص

که مثل او ننماید سپهر آینه رنگ

فلک ز قدر تو اندخته بسی رفعت

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۴ - در مدح امام عالم صدرالدین

 

بخوب طالع و فرخنده روز و فرخ فال

بتافت از افق شرع آفتاب کمال

چه آفتابی؟رخشنده رای و بخشنده

نبرده ننگ کسوف و ندیده نقض زوال

امام عالم و مخدوم عصر صدرالدین

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۶ - در مدح صدر اجل ابوالفتوح محمد قوام الدین هنگام مسافرت حج

 

هزار منت و شکر خدای عز و جل

که سوی صدر خرامید باز صدر اجل

امام مشرق و مغرب قوام دین خدای

ابوالفتوح محمد سپهر مجد دول

گزیده طالع و طلعت ستوده سیرت و طبع

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۷ - در مدح اتابک محمد بن ملکشاه

 

بساط عدل بگسترد باز در عالم

خدایگان جهان خسرو بنی آدم

قوام چتر سلاطین سکندر ثانی

پناه دولت سلجوق اتابک اعظم

خطاب کرده بدو چرخ شهریار زمین

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۸ - در مدح صدر اجل رکن الدین

 

زهی دهان تو میم و زلعل حلقه میم

زهی دو زلف تو جیم و زمشک نقطه جیم

ز مهر میم تو وز جور جیم تو هستم

فراخ حوصله چون جیم و تنگدل چون میم

چو جیم یکدله ام با تو پس چرا با من

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۹ - در مدح صدر سعید قوام الدین ابوالفتوح

 

زهی ز رای تو روشن جهان تیغ و قلم

فلک بدست تو داده عنان تیغ و قلم

قوام دین سر احرار و اختیار ملوک

که نیست جز تو کسی قهرمان تیغ و قلم

توئی که هستی از گوهر سخا و کرم

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۳ - در مدیح

 

منم که جز بمدیح تو هیچ دم نزنم

بجز بقوت تو گوی مدح و دم نزنم

سرای ضرب سخن زان مسلمست مرا

که جز بنام شهنشاه دین درم نزنم

مجاور فلک و بحرم اندرین حضرت

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۶ - درمدح امام زین الدین تاج الاسلام

 

زهی تو حاکم عدل و جهان ترا محکوم

زهی بحم تو گردن نهاده چرخ ظلوم

فکنده صیت تو در گوش روزگار طنین

کشیده رای تو بر روی آفتاب رقوم

جبلت تو مزین بخصلت محمود

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۰ - در مرثیه امام سعید جمال الدین محمود

 

چه شد که عالم معنی خراب می‌بینم

چه شد که ماه کرم در سحاب می‌بینم

چه شد که با همه‌کس اضطرار می‌یابم

چه شد که در همه‌کس اضطراب می‌بینم

ز سوگ طوطی سرسبز شکرین‌الفاظ

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۳ - قصیده

 

کی است نوبت احسان و روزگار کرم

چه وقت میشکفد باز نو بهار کرم

که خون گرفت دل اشتیاق پیشه من

در اشتیاق بزرگی و انتظار کرم

غبار بخل ز صحن زمین بچرخ رسید

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۵ - درتوصیف آتش و مدح رکن الدین مسعود

 

بگشت گونه باغ از نهیب باد خزان

بیر باد خزان برگ شاخ و رنگ رزان

نماند قوت آذر ز سطوت آذر

برفت آب ریاحین ز صدمت آبان

بباغ تاسپه برد تاختن کردست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۶ - درمدح نصره الدین جهان پهلوان

 

زهی بنفحه عدل تو زنده جان جهان

بدست حکم تو داده فلک عنان جهان

یگانه خسرو گیتی گشای نصرت دین

ستوده پادشه شرق و پهلوان جهان

توئی سکندر ایام و شهریار زمین

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۷ - قصیده

 

زهی محل رفیعت ز حد و هم بیرون

نهاده گوشه مسند بر اوج نه گردون

امام مشرق و اقضی القضاه روی زمین

که مثل تو ننماید سپهر آینه گون

خرد نداند گفتن مناقب تو که چند

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۸ - قیامت و حشر و نشر

 

چو در نورد دفراش امر کن فیکون

سرای پرده سیماب رنگ آینه گون

چو قلع گردد میخ طناب دهر دو رنگ

چهار طاق عناصر شود شکسته ستون

نه کله بندد شام از حریر غالیه رنگ

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - در تقاضای عفو از رکن الدین مسعود صاعد

 

زهی بعدل تو اقلیم شرع آبادان

زرشح کلک تو اجزای روزگار جوان

وقار حلم تو همچون زمین فشرده رکاب

نفاذ حکم تو همچون زمان گشاده عنان

روایح دم خلقت مضارب تبت

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۲ - قصیده

 

زهی گشاده بمدح تو روزگار دهن

زهی نهاده بحکم تو آسمان گردن

که محاوره چون آفتاب نورافشان

که مناظره چون روزگار خصم شکن

بنزد کوه وقار تو کوه بی سنگست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۳ - قصیده

 

رسول مرگ پیامی همی رساند بمن

که میخ خیمه دل زینسرای گل برکن

ترا ز مشرق پیری دمید صبح مخسب

که خواب تیره نماید چو صبح شد روشن

زدند کوس رحیل و تو از غرور هنوز

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode