گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰۱

 

کسی که باده خورد بامداد زین ساقی

خمار چشم خوشش بین و فهم کن باقی

به ناشتاب سعادت مرا رسید شتاب

چنانک کعبه بیاید به نزد آفاقی

بیا حیات همه ساقیان بپیما زود

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰۲

 

برست جان و دلم از خودی و از هستی

شدست خاص شهنشاه روح در مستی

زهی وجود که جان یافت در عدم ناگاه

زهی بلند که جان گشت در چنین پستی

درست گشت مرا آنچ می‌ندانستم

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰۳

 

پدید گشت یکی آهوی در این وادی

به چشم آتش افکند در همه نادی

همه سوار و پیاده طلب درافتادند

بجهد و جد نه چون تو که سست افتادی

چو یک دو حمله دویدند ناپدید شد او

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰۴

 

طواف کعبه دل کن اگر دلی داری

دلست کعبه معنی تو گل چه پنداری

طواف کعبه صورت حقت بدان فرمود

که تا به واسطه آن دلی به دست آری

هزار بار پیاده طواف کعبه کنی

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰۵

 

ز صبحگاه فتادم به دست سرمستی

نهاده جام چو خورشید بر کف دستی

ز نوبهار رخش این جهان گلستانی

به پیش قامت زیباش آسمان پستی

فروگرفت مرا مست وار و می‌گفتم

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰۶

 

فرست بادهٔ جان را به رسم دلداری

بدان نشان که مرا بی‌نشان همی‌داری

بدان نشان که به هر شب چو ماه می‌تابی

ز ابر دل قطرات حیات می‌باری

چه قطره‌هاست که از حرف عشق می‌بارد

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰۷

 

میان تیرگی خواب و نور بیداری

چنان نمود مرا دوش در شب تاری

که خوب طلعتی از ساکنان حضرت قدس

که جمله محض خرد بود و نور هشیاری

تنش چو روی مقدس بری ز کسوت جسم

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰۸

 

به دست هجر تو زارم تو نیز می‌دانی

طمع به وصل تو دارم، تو نیز می‌دانی

چو در دل آمد عشق تو و قرار گرفت

نماند صبر و قرارم، تو نیز می‌دانی

نهفته شد گل، و بلبل پرید از چمنم

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۷

 

یا ساقی الراح خذ و امرلاء به طاسی

فلست املک صبر نوبةالکاس

و تابع‌الطاس مملوا بلا مهل

فان صحوت فهذا نوبة الیاس

و دوام السکر من کأس البقا مددا

[...]

مولانا
 

مولانا » فیه ما فیه » فصل بیست و دوم - فرمود که جانب توقات می‌باید

 

ز پرده‌ها اگر آن روح قدس بنمودی

عقول و جان بشر را بدن شمردندی

مولانا
 
 
۱
۱۲
۱۳
۱۴
sunny dark_mode