گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

به بوی خرقه گلم در چمن عنانگیر است

ز شوق شال سرم را هوای کشمیر است

خزان به گلشن آزادگان ندارد راه

نشاط اهل قناعت، بهار تصویر است

در آن دیار همان به که پرسشت نکنند

[...]

سلیم تهرانی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

نه شوق منصب هندم، نه ذوق جاگیر است

که سیر چهره سبزان هزار کشمیر است

بهند سایه دیوار خویش خرم و شاد

نشسته شاه جهانم، غمم جهانگیر است

اگر قلمرو هستی شود پر از دشمن

[...]

واعظ قزوینی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

قرارگاه جهان بر مدار تقدیر است

عجب زخواجه که درگیر و دار تدبیر است

اگر بلطف بخوانند کبک صیاد است

و گر بقهر برانند باز نخجیر است

نه لطف خاصه ی طاعت نه خشم لازم جرم

[...]

نشاط اصفهانی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۹

 

لبش هنوز زطفلی نشسته از شیر است

که آهوی نگهش در کمینگه شیر است

علاج این دل شیدا ززلف آمد و بس

که گفت چاره دیوانه غیر زنجیر است

بدستم آن خم گیسو فتاد و طره زلف

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲

 

بگو به آنکه موفق بحسن تدبیر است

بخود مناز که این هم بحکم تقدیر است

بلی اگر نه به تقدیر بسته سیر‌ام ور

بگو که چیست ز تدبیرها عنان گیر است

بس اتفاق فتد اینکه با تمام قوا

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode