گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳

 

خیال دوست ز من خورد و خواب بازگرفت

بسوخت وز جگر تشنه آب بازگرفت

گر اندکی به شراب و سماع میلم بود

سماع باز ستاند و شراب بازگرفت

به من بر ید محبت ز ابتدای ازل

[...]

حکیم نزاری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴۵

 

زمانه را گل روی تو در بهار گرفت

بهشت را خط سبز تو در کنار گرفت

کمین دشمن دانا بلای ناگاه است

جنون عنان مرا وقت نوبهار گرفت

هوای گلشن فردوس بی غبار بود

[...]

صائب تبریزی
 

صامت بروجردی » مختصری از اشعار افصح الشعراء (میرزا حاجب بروجردی) » شمارهٔ ۵ - همچنین در مصیبت

 

چو شاه تشنه جگر راه کارزار گرفت

پی قتال به به کف تیغ آبدار گرفت

ز وحشت عدم و انقلاب خود عالم

خط امان زدم تیغ پر شرار گرفت

میان معرکه آمد به یک جهان هیبت

[...]

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode