گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در مرگ شرف الدین موفق گرد بازو

 

دلی که بسته این پیرزال جادو نیست

همیشه خسته زخم جهان بدخو نیست

سرای داد ندانم کدام سوست و لیک

ز هفت پاره ی شهر حدوث زین سو نیست

نه موضع سر پنجه است دست کوته دار

[...]

اثیر اخسیکتی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰

 

به خوبی خم ابروی تو مه نو نیست

چو شمع روی تو ماه آفتاب پرتو نیست

هزار زخم کهن بر دلم ز تیغ تو هست

بیا که مرهم آن جز جراحت نو نیست

قلم به نسخ خط مهوشان بکش کامروز

[...]

جامی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴

 

شکستن دل ما کار زور بازو نیست

هلاک اهل وفا جر به نوشدارو نیست

به عیب جویی مجنون بدم ولی گویم

خوشا دلی که تسلی به چشم آهو نیست

چنین گلی نه از این لاله زار دهر برست

[...]

عرفی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲

 

دمی بشمع کرامت، چو تندی خو نیست

خطی بحرف سعادت چو چین ابرو نیست

بهای گوهر مردم بود بآب حیا

بفرق خاک کسی را که آب دررو نیست

زمغز پوچ بود پیش مرد آزاده

[...]

واعظ قزوینی
 
 
sunny dark_mode