گنجور

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴۹

 

گمان بری که مرا ور از جود بهره دهد

کف امیر اجل ، شهریار در افشان

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴۹

 

همام دولت سلطان جمال دین خدای

که یاورند ورا هم خدای و هم سلطان

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴۹

 

ابوالمظفر میرانشه ، آنکه درگه او

همی گواژه زند بر بلندی کیوان

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴۹

 

فروغ بخت ز سیمای روی او پیدا

طلسم جاه بزیر نگین او پنهان

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴۹

 

ز قسمت ازلی روزگار و دولت او

زیادتی بکمالند و ایمن از نقصان

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴۹

 

ایا مقدم دهر ، ای بزرگ زادۀ دهر

و یا نتیجۀ عصر ، ای خلاصۀ انسان

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴۹

 

رسوم تو همه فضلست و لفظ تو همه علم

دماغ تو همه عقلست و شخص تو همه جان

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴۹

 

فلک نه ای تو و خورشید دهر ، بلکه تویی

فلک کفایت و خورشید جود و دهر توان

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴۹

 

امان نه ای و جوانی نه ای و خدمت تست

بخرمی چو جوانی ، بعافیت چو امان

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴۹

 

تو آن فریشته خویی ، که لفظ خرم تست

ز راستی و ز حجت چو دین و چون فرقان

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴۹

 

هزار کار بکردار تیر راست شود

هر آنگهی که زشست تو خم گرفت کمان

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴۹

 

ذکای طبع تو گویی که لوح محفوظست

که ذره ای نبود جایز اندرو نسیان

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴۹

 

بهر خرد هنری کین جهان کند دعوی

ازو چو برهان خواهی ، تو با شیش برهان

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴۹

 

زبس سعود ، که در طالع تو جمع شدند

هنوز چرخ چنان شکل نارد از دوران

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴۹

 

ز نیک و بد ز قران ستارگان اثرست

سعادت تو مؤثرتر از هزار قران

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴۹

 

نه کردگاری و بر تست رزق خرد و بزرگ

نه روزگاری و بر تست حکم سود و زیان

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴۹

 

صواب رای تو هرگز ندید روی خطا

یقین جود تو هرگز نیافت روی گمان

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴۹

 

متابعند ترا ، چئن سپهر ، خرد و بزرگ

مسخرند ترا ، چون زمانه ، پیر و جوان

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴۹

 

بپیش قدر تو بسیارها بود اندک

بفربخت تو دشوارها شود آسان

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴۹

 

اگر بکوشد با خنجرت پلنگ دژم

وگر ببیند پیکان تو هزبر ژیان

ازرقی هروی
 
 
۱
۲
۳
۴
۲۱
sunny dark_mode